آغاز فصل سبز طبیعت و شروع سال نو خجسته و شادباش وی?ه بابت برگزاری آیین باستانی، جاودانه و زیبای نوروز برای تمامی عزیزان فارسی بوکزی
نوروز :
نوروز جشن آغاز سال و یکی از کهنترین جشنهای به جا مانده از دوران باستان است. خاستگاه نوروز در ایران باستان است و هنوز مردم مناطق مختلف فلات ایران نوروز را جشن میگیرند. امروزه زمان برگزاری نوروز، در آغاز فصل بهار است. نوروز در ایران و افغانستان آغاز سال نو محسوب میشود و در برخی دیگر از کشورها تعطیل رسمی است.
سین های هفت سین :
هر سین نماد چیست ؟ سبزه - نماد نوزایی (تولد دوباره) سیب - نماد زیبایی و تندرستی سمنو - نماد فراوانی(برکت) سیر - نماد پزشکی(درمان یا طب) سنجد - نماد عشق سرکه - نماد شکیبایی و عمر سماق - نماد(رنگِ) طلوع خورشید
حاجی فیروز :
حاجی فیروز یا حاجی پیروز منادی سنتی نوروز است که در روزهای نزدیک به نوروز در کوچه ها و خیابان های ایران ظاهر می شود. حاجی فیروز مردی است با چهره سیاه کرده و لباسی به رنگ قرمز همراه با کلاه دوکی شکل قرمز، دایره و دنبکی به دست می گیرد، به خیابان می آید و به رقص و شیرین کاری و خواندن شعرهای ضربی به رقص می پردازد. مردم از هر سنی دور او جمع می شوند و همراه با او شادی می کنند.
شعرهای حاجی فیروز:
حاجی فیروزه، سالی یه روزه، همه میدونن، منم میدونم، عید نوروزه.
ارباب خودم سامالا علیکم، ارباب خودم سر تو بالا کن، ارباب خودم منو نیگا کن، ارباب خودم لطفی به ما کن. ارباب خودم بزبز قندی، ارباب خودم چرا نمی خندی؟
عمونوروز یکی از نمادهای نوروز است. داستان عمو نوروز، داستانی عاشقانه است. عمو نوروز منتظر زنی است. آنها می خواهند با هم ازدواج کنند... براساس یک باور قدیمی، نامزد عمو نوروز از یک ماه به نوروز مانده، به دارکوب ها و چرخریسک ها میگوید که از برگ نورس درختان و گلهای نوشکفته، قبای زیبایی برای عمو نوروز که در سفر دوازده ماه است ببافند.
عمو نوروز نماد کسی است که برکت می دهد، حالا شاه یا هر کس دیگر. و آن زن هم منتظر عمو نوروز است. معمولاً زن همیشه با زمین هم هویت است، جز در بعضی از اساطیر مصری که زمینش مذکر است، معمولاً زن و زمین یکی هستند. الهه که عاشق شاه است، او را انتخاب می کند و آن زن عاشق (سال) هم عمو نوروز را برمی گزیند.در واقع دیدار زن و عمو نوروز هیچ گاه اتفاق نمی افتد. زن هیچوقت در زمان آمدن عمو نوروز بیدار نیست؛ آن قدر خانه را روفته و روبیده و کار کرده که خوابش برده. زن صاحب خانه است و مرد مسافر؛ و این سفر همیشه ادامه دارد.
یکی بود, یکی نبود. پیر مردی بود به نام عمو نوروز که هر سال روز اول بهار با کلاه نمدی, زلف و ریش حنا بسته, کمرچین قدک آبی, شال خلیل خانی, شلوار قصب و گیوه تخت نازک از کوه راه می افتاد و عصا به دست می آمد به سمت دروازه شهر. بیرون از دروازه شهر پیرزنی زندگی می کرد که دلباخته عمو نوروز بود و روز اول هر بهار, صبح زود پا می شد, جایش را جمع می کرد و بعد از خانه تکانی و آب و جاروی حیاط, خودش را حسابی تر و تمیز می کرد. به سر و دست و پایش حنای مفصلی می گذاشت و هفت قلم, از خط و خال گرفته تا سرمه و سرخاب و زرک آرایش می کرد. یل ترمه و تنبان قرمز و شلیته پرچین می پوشید و مشک و عنبر به سر و صورت و گیسش می زد و فرشش را می آورد می انداخت رو ایوان, جلو حوضچه فواره دار رو به روی باغچه اش که پر بود از همه جور درخت میوه پر شکوفه و گل رنگارنگ بهاری و در یک سینی قشنگ و پاکیزه سیر, سرکه, سماق, سنجد, سیب, سبزی, و سمنو می چید و در یک سینی دیگر هفت جور میوه خشک و نقل و نبات می ریخت. بعد منقل را آتش می کرد و می رفت قلیان می آورد می گذاشت دم دستش. اما, سر قلیان آتش نمی گذاشت و همانجا چشم به راه عمو نوروز می نشست...
عمو نوروز ...امسالم مثل هر سال؛ آخرین روز زمستون ، اولین روز بهار ، عمو نوروز با اون کلاه نمدیش ، زولفونِ قرمز حنا بستَش ، مِث ریشش، با اون کمرچین آبیش شال خال خالیش شلواره گشادو گیوه ی تَختِش؛ از بالا کوه روبروی شهر با لبی خندون دلی شاد می یاد پایین یواش یواش؛ عصای تو دستش شده تکه گاه پیر مرد خسته ی لب خندون.... نرسیده به دروازه ی شهر خونه ی ننه سرماست که یک دل نه هزار دل عاشق پیره مرده...قصه شون قصه ی امسال و پارسال نیست ها...قصه ی عشقشون هزارساله ست نه دوهزارساله شایدم خیلی بیشتر...پیرزنه اول هربهار خورشید دراومده، نیومده پا می شه جاش و جم می کنه خونه تکونی می کنه حیاط و آب و جارو می زنه به خودش حسابی می رسه پاهاشو حنا می زاره دستاش قرمز می شن هفت قلم از خط و خال گرفته تا سرمه و سُرخاب و زرک آرایش می کنه...تنبون قرمز و شلیته پرچین می پوشه مشک و عنبر به سر و صورت و گیسِش می زنه...چرا می خندید بی مروتا؟ آخه عاشقه...عاشقی که پیر و جون نداره...داره؟ فرشش رو می یاره می ندازه رو ایون جلومنظره باغچه که پر از همه جور درخت میوه پر شکوفه و گلای رنگارنگ بهاری...تو یه سینی خوشگل و تمیز سیر و سرکه و سماق و سنجد و سیب و سبزی و سمنو می چینه تو یه سینیِ دیگه هفت جور میوه ی خشک و نقل و نبات می ریزه . پا می شه سریع منقلُ آتیش می کنه و قلیونُ می یاره دم دستش؛ اما سر قلیونُ آتیش نمی زاره..چشم به در تا عمو نوروز بیاد و قلیون و آتیش کنه و دیدنش مهیا بشه...تو همین فکرا پیرزنه از خستگی خوابش می بره...عمو نوروز می یاد اما ننه سرما خوابه...چُرتِش پاره می شه...اَی دل غافل عمو نوروز اومد و رفت
پیرزنه خوابش برده بود...عمو نوروز رفت تا یه سال دیگه؟...ای پیری پیری پیری....
عیدی دادن :
عیدی دادن به مناسبت نوروز رسمی کهن است، کتابهای تاریخی از پیشکش ها و بخشش های نوروزی – پیش از اسلام و بعد از اسلام – خبر می دهند، از رعیت به پادشاهان حکمرانان، از پادشاهان وحکمرانان به وزیران، دبیران، کارگزاران و شاعران، از بزرگتران خاندان به کوچکتران، به وی?ه کودکان.
این رسم یکی از رسومی است که از گذشته در فرهنگ ما وجود داشته است، بزرگترها به کوچکترها هدیه عیدی می دادند و کوچکترها برای دستبوسی نزد بزرگترها می رفتند و ...، مهم دریافت هدیه هایی تبرک یافته از سوی بزرگان بود اما امروزه این رسم کمرنگ شده است.
ابوریحان بیرونی درباره رسم هدیه دادن نوروزی، به نقل از آذرباد (موبد بغداد) چنین آورده: «نیشکر در ایران، روز نوروز یافت شد، پیش از آن کسی آن را نمی شناخت. جمشید روزی نی را دید که از آن کمی به بیرون تراوش کرده، چون دید شیرین است، امر کرد این نی را بیرون آورند و از آن شکر ساختند. و مردم از راه تبریک به یکدیگر شکر هدیه کردند، و در مهرگان نیز تکرار کردند، و هدیه دادن رسم شد.»
در کشور ما مردم به مناسبت هایی چون عید، موفقیت، مسافرت، تولد و ازدواج به یکدیگر هدیه می دهند. اما هدایایی که به عنوان عیدی بین مردم رد و بدل می شود از اهمیت بیشتری برخوردار است. عیدی دادن، بسته به نوع جوامع (سنتی و مدرن) متفاوت است. به عنوان مثال، در جوامع سنتی رسم بر این است که خانواده داماد برای عروس هدیه و پیشکش عید را به صورت جنسی (گوسفند، کله قند، پارچه، آجیل و...) می فرستند. اما در جوامع مدرن بیشتر خانواده ها تمایل دارند به عنوان عیدی «پول» هدیه دهند. امروزه عیدی ها بیشتر به صورت نقدی و اسکناس است به طوری که در روزهای پایانی سال مراجعان بانک ها بیشتر خواهان اسکناس های نو هستند. در میان ایرانیان عیدی دادن فقط به افراد خانواده و فامیل خلاصه نمی شود. عیدی دادن به سرایدار، رفتگر محل، نامه رسان و ... (طبقه کم درآمد و زحمتکش جامعه) دارای تبرک، شگون و «دست لاف» است.
رسم سکه عیدی دادن در زمان هرمز دوم - شاه ساسانی در سال 304 میلادی آغاز شد و بر اساس کتب تاریخی ایران باستان داریوش دوم به مناسبت نوروز، در سال 416 پیش از میلاد سکه زرین وی?ه ای ضرب کرد که یک طرف آن شکل سربازی را در حال تیراندازی با کمان نشان میدهد که این رسوم به دلیل افزایش مشکلات اقتصادی مردم آرام آرام جای خود را به هدایای سنتی و کشاورزی داد.
نکته مهم و قابل تامل این است که هم اکنون بیش از نیم قرن است که پول و وجوه نقدی جایگزین عیدی های شب عید شده است. رسمی که به گفته کارشناسان هم خوب است و هم بد در و نوع خود به اقتصادی برای خانواده ها مبدل شده است.
عید دیدنی :
یکی دیگر از آیین های نوروزی ، دید و بازدید، یا "عید دیدنی" است. رسم است که روز نوروز، نخست به دیدن بزرگان فامیل، طایفه و شخصیت های علمی و اجتماعی می روند. در بسیاری از این عید دیدنی ها، همه اعضای خانواده شرکت دارند. کتاب های تاریخی و ادبی، تنها از عید دیدنی های رسمی دربارها و امیران و رئیسان خبر می دهند. « دیدن»های نوروزی از روزهای نخست فروردین - که تعطیل رسمی است- آغاز شده و گاه تا سیزده فروردین (و می گویند تا آخر فروردین) بین خویشاوندان و دوستان و آشنایان دور و نزدیک، تا پاسی از شب، به وی?ه برای کسانی که نمی توانند کار روزانه را تعطیل کنند، ادامه دارد.
تا زمانی که "مسافرت های نوروزی" رسم نشده بود، در شهرها و محله هایی که آشنایی های شغلی و همسایگی و "روابط چهره به چهره" جایی داشت، دید و بازدید های نوروزی، وظیفه ای کم و بیش الزامی به شمار می رفت؛ در حالی که چه بسا آشنایانی هستند که فقط سالی یک بار، آنهم در دید و بازدیدهای نوروزی، به خانه یکدیگر می روند.
گسترش شهرها، ازدیاد جمعیت، پراکندگی خانواده های سنتی، محدودیت های شغلی و نیز فرهنگ آپارتمان نشینی، از عواملی است که دید و بازدیدهای نوروزی را کاهش داده و بر اثر این دشواری ها و محدودیت های زمانی، بسیاری از خانواده هایی هم که به مسافرت نمی روند، برای دید و بازدیدهای نوروزی، از پیش زمانی را معین می کنند.
نوروز اول (نو عید) :
در دید و بازدیدهای نوروزی رسم است که نخست به خانه ی کسانی بروند که نوروزاول درگذشت عضوی از آن خانواده است. خانواده های سوگوار افزون به سومین، هفتمین و چهلمین روز، که بیشتر در مسجد برگزار می شود، نخستین نوروز که ممکن است بیش از یازده ماه از مرگ متوفی بگذرد، در خانه می نشینند. و در این روز است که خانواده های خویشاوند لباس سیاه را از تن سوگواران در می آورند. جلسه های "نوروز اول" که جنبه ی نمادین دارد، در عین حال از فضای دید و بازدیدهای نوروزی برخوردار است و دیدار کنندگان، در نوروزاول، به خانواده ی سوگوار تسلیت نمی گویند.
بلکه برای آنان "آرزوی شادمانی" می کنند. رسم نوروز اول بیشتر در شهرهایی برگزار می شود که آخرین روز اسفند را به عنوان یاد بود درگذشتگان سال سوگواری کنند.