آيا دوست داريد با ذهنتان شوخي كنيد؟ اگر موافق هستيد به سوالات زير پاسخ دهيد .اين كار نه تنها براي روحتان مناسب است، بلكه خستگي تان را نيز بر طرف مي كند . از جواب دادن به اين سوالات لذت ببريد و پاسخهايتان را با جوابهاي داده شده مقايسه كنيد. 1. يك فروند هواپيما در مرز آمريكا و كانادا سقوط مي كند . بازماندگان از سقوط را در كجا دفن مي كنند؟
كانادا آمريكا هيچ كدام
2.يك خروس در بام يك خانه كه شيب 2 طرفه دارد تخم مي گذارد .اين تخم از كدام طرف مي افتد ؟
شمال جنوب هيچ كدام
3.خانمي عاشق رنگ قرمز است و تمام وسايلس به رنگ قرمز مي باشد . او در يك آپارتمان يك طبقه كه قرمز رنگ است زندگي ميكند. صندلي و ميز او قرمز رنگ است.تمام ديوارها و سقف آپارتمان قرمز رنگ هستند .كفپوش آپارتمان و فرشها نيز قرمز رنگ هستند .تلويزيون هم قرمز رنگ هستند .سريع پاسخ دهيد كه پله هاي آپارتمان چه رنگي هستند؟
قرمز آبي هيچ كدام
4.پدر و پسري را كه در حادثه رانندگي مجروح شده بودند ، به بيمارستان مي برند .پدر در راه بيمارستان فوت مي كند ولي پسر را به اتاق عمل مي برند .بعد از مدتي دكتر مي گويد من نمي تانم اين شخص را عمل كنم ، بخاطر اينكه او پسر من است .آيا به نظر شما اين داستان صحت مي تواند صحت داشته باشد؟
اگر از ضعف اعصاب رنج مى بريد، به دنبال آرامش هستيد، زندگى تان در حال فروپاشى است، قدرت تصميم گيرى نداريد به كلاس هاى ما مراجعه كنيد. اين جملات قسمتى از آگهى هاى مربوط به كلاس هاى يوگا و پرورش ذهن است كه در مجلات و در و ديوار خيابان ها به چشم مى خورد. بعضى يوگا را نوعى انر?ى درمانى مى دانند و برخى ديگر تنها يك فيگور كه مثبت انديشان و آدم هاى راضى به افراد افسرده، نااميد و خسته از زندگى پيشنهاد مى كنند. اما واقعاً يوگا چيست و چه تاثيراتى بر روح و روان انسان مى گذارد؟ يوگا يكى از مكاتب فلسفى عرفانى رايج در هند است كه كاربردى مهم و مفيد در درك مسائل وجودى، مراتب ذهنى و تزكيه نفس و اصول اخلاقى دارد. يوگا لغتى است سانسكريت كه از ريشه كلمه YUJ به معنى اتحاد گرفته شده است. روشى كه با ايجاد اتحاد بين نيروهاى مثبت و منفى وجود انسان باعث بروز يك سرى تغييرات فوق العاده بر جسم و جان انسان مى شود. يوگا كمك مى كند تا بهتر از توانايى هاى ذهنى خود استفاده كنيم و در نهايت در مواجهه با مشكلات و بحران هاى زندگى تصميم عاقلانه تر و منطقى ترى بگيريم. مهمترين دستاورد يوگا آرامش ذهن و جسم است كه به تنهايى باعث رفع اضطراب، استرس، ايجاد روحيه شاد و خلاق و حتى درمان بيمارى هاى مفصلى مى شود. يوگا حدود ۳۰ حركت اصلى دارد كه آسانا asana)) نام دارد. عمده حركات آن شامل حركات كششى است كه هركدام مظهر يك ديدگاه و رابطه خاص با كائنات است. يكى از آساناهاى معروف يوگا آساناى موسوم به سوريانا ماسكار يا سلام به خورشيد است كه چندين حركت يوگا را به صورت جريانى از حركاتى كه بدن را متعادل و تقويت مى كند در خود جمع دارد.
از شما مىخواهم كه يك روش صحيح مطالعه را به من بياموزيد؛ زيرا با اينكه درس زياد مىخوانم، باز هم نمرههاى خوبى نمىگيرم و درسى را كه مىخوانم فردا آن را به خوبى به ياد نمى آورم و براى امتحان هم نبايد كمتر از 2 بار بخوانم؛ زيرا اگر يك بار بخوانم، فراموش مىكنم. از شما خواهش مىكنم كه مرا در روش صحيح راهنمايى كنيد تا بتوانم در درسهايم موفق باشم.
يك مطالعه موفق، بايد در حال آرامش و بدون اضطراب صورت بگيرد تا رضايت بخش و ثمربخش باشد. براى اين كه به اين سؤال شما پاسخ كاملى داده باشيم، برخى از نكات مهم و كلى را درباره مكان، روش، كارآيى، تمركز و سرعت مطالعه به ترتيب، بيان مىكنيم تا با به كارگيرى آنها، مشكل خود را برطرف كنيد. مكان مطالعه
دكتر فيل ريس، در كتاب «500 نكته درباره مطالعه» و دكتر عين الله خادمى در كتاب «مطالعه روشمند» چنين نوشتهاند: 1. برخى افراد ترجيح مىدهند در سكوت مطالعه كنند و برخى در سروصدا. بعضى صندلى راحتى را مىپسندند و بعضى دراز كشيدن يا نشستن رسمى را. اصلاً وسواس به خرج ندهيد و در هر حالتى كه راحتتر هستيد، مطالعه خود را آغاز كنيد. 2. اگر مكان مطالعه شما كمى آشفته و به هم ريخته است، مرتب كردن آن را به نيم ساعت پس از مطالعه موكول كنيد؛ زيرا در اين صورت، در حين مرتب كردن اتاق، به مطالبى كه مطالعه كردهايد، فكر خواهيد كرد و زمان مفيدى را از دست نخواهيد داد. 3. گاهى اوقات از مكانهاى استثنايى و هيجانانگيز استفاده كنيد تا مطلبى كه مطالعه مىكنيد، همراه آن خاطره در ذهن شما ماندگار شود؛ مثلاً در يك شب بارانى با يك چتر و يك چراغ قوه زير باران رويد و مطلب را مطالعه كنيد و يا در يك مكان تاريخى و قديمى، به تفكر و مطالعه در مورد مطلب مورد علاقه خود بپردازيد. 4. اگر امكان داشته باشد، موضوع مورد مطالعه شما با مكانى كه انتخاب مىكنيد، هماهنگى و سنخيت داشته باشد. اين كار، به افزايش بهرهورى شما كمك بسيار مىكند. اين هماهنگى، شامل ابزار و لوازم مورد نياز نيز مىشود. 5. قبل از انتخاب محل مطالعه خود، چند خصوصيت مهم و ايدهآل را براى مكان مطالعه، در ذهن خود فهرست كنيد تا راحتتر بتوانيد آن را بيابيد. 6. در مكان مطالعه شما، بايد راهى براى خيره شدن به دور دست وجود داشته باشد؛ زيرا توقف در مطالعه و چشم دوختن به بىنهايت، در افزايش كارآيى مطالعه بسيار سودمند است؛ حداقل گاهى به سقف اتاق خيره شويد. 7. هيچ گاه مطالعه خود را به حضور در مكان خاصى مشروط نكنيد؛ زيرا در اين صورت بهانهاى مىيابيد تا در ساير مكانها از مطالعه بگريزيد. به ياد داشته باشيد كه در حقيقت، «مكان مطالعه، جايى است كه شما هستيد». 8. دقت كنيد كه ميزان نور، دماى محيط، شكل صندلى و ساير شرايط، در مكان مطالعه شما به گونهاى نباشند كه شما را خواب آلوده كنند. 9. تهويه خوب و اكسي?ن زياد در مكان مطالعه، شرطى حياتى است.
• كوپيدون كوپيدون رب النوع رومى عشق است و پرطرفدارترين نشانه روز ولنتاين است. در اصل او را به صورت مرد جوانى با تير و كمان نشان مى دادند. اما با گذشت سال ها كوپيدون از مردى خوش قيافه به كودكى خپل بدل شد. به اين دليل كه اعتقاد داشتند كوپيدون پسر ونوس (الهه عشق و زيبايى) و سمبل احساس و عشق آميخته به بازيگوشى بود. تير هاى او نامرئى بودند و قربانيان او (كه ممكن بود خدايان ديگر يا آدم ها باشند) متوجه تير خوردن خودشان نمى شدند تا اينكه به عشق دچار مى شدند. در دوران ملكه ويكتوريا مى خواستند كارى كنند روز ولنتاين براى زن ها و بچه ها مناسب تر شود. بنابراين جوان زيباى رومى به اين بچه تپل تبديل شد. رنگ هاى روز ولنتاين صورتى، قرمز و سفيد هستند كه در اغلب كارت ها و تزئينات به كار مى روند و البته ساير كالاهاى تجارى ولنتاين مثل لباس، حيوانات عروسكى، شمع و غيره هم به همين رنگ ها هستند. قرمز نشانه گرمى و احساس است كه رنگ قلب را تداعى مى كند. سفيد نشانه خلوص است و در بعضى موارد نشان دهنده وفادارى و به معنى وفادارى به عشق در آن دو نفر است. صورتى هم كه تركيبى از قرمز و سفيد است احتمالا نشانه معصوميت است.
• قلب تير خورده قلب قرمز يا صورتى كه تيرى به آن خورده رايج ترين شكل و تصوير براى هداياى ولنتاين و شمع، شيرينى، آب نبات، كيك، مجسمه، عروسك و غيره است. قلب نشانه عشق و نيز آسيب پذيرى است. هنگامى كه براى كسى هديه ولنتاين مى فرستيد ممكن است هديه پس فرستاده شود و احساسات شما جريحه دار شود. بنابراين قلب تير خورده نشانه مرگ و آسيب پذيرى عشق هم هست از طرف ديگر، قلب و تير نشانه يكى شدن روح زن و مرد است. در آمريكا ضرب المثلى هست كه مى گويد: «احساساتش را زود بروز مى دهد» (Wearing your heart on Your Sleeve) اين ضرب المثل از زمانى به يادگار مانده كه در اوايل قرن نوزدهم آمريكايى ها و انگليسى هاى جوان كاغذى را با نام همسرشان به دور آستينشان مى بستند. معلوم نيست آنها اين كار را چرا و در چه موقعى انجام مى دادند اما اين ضرب المثل از آنجا به وجود آمد. امروز انجمن قلب آمريكا شعار «يك قلب را نجات دهيد» را با فعاليت ضد سيگار در هفته ولنتاين دنبال مى كند تا كودكان را در مدرسه از خطرات سيگار آگاه كند.
عشق يكى از موضوعات مورد توجه دانشمندان در سال هاى اخير بوده به خصوص عشق ميان مرد و زن يا عشق رمانتيك _ به عنوان پديده اى عميقا فيزيكى _ هدف كنكاش هاى علمى قرار گرفته است. در عشق رمانتيك سلول هاى عصبى، هورمون ها، مغز و فشار خون، قلب و معده در حالتى از شوريدگى قرار مى گيرند. جالينوس پزشك مشهور يونانى در قرن دوم ميلادى اصرار داشت كه عاشق شدن موضوعى مربوط به اخلاط چهارگانه بدن است، به عبارت ديگر هنگامى كه تعادل صفرا و سودا و بلغم و خون به هم مى خورند. اين نظريه اخلاط اربعه تا قرن نوزدهم دوام آورد و در اين هنگام بود كه با نظريه هاى جديد در مورد زيست شناسى سلولى جايگزين شد. اما با اين وجود متخصصان نوين فيزيولو?ى (كاركردشناسى) بدن نيز عشق رمانتيك را ناشى از مواد شيميايى طبيعى قدرتمندى در بدن مى دانند. ماده شيميايى كه به خصوص مورد تحقيق قرار گرفته است مولكولى به نام فنيل اتيلامين (PEA) است. فنيل اتيلامين نوعى آمفتامين طبيعى است كه باعث تركيب مغز و دستگاه عصبى مركزى مى شود. PEA تجربه سرخوشى، تنفس سريع، افزايش ضربان قلب، گشادى مردمك، آزادى ترشحات بودار از پوست - كه مى تواند طرف مقابل را اغوا كند _ را ايجاد مى كند. نقطه اصلى اين تحولات در مغز است. بخش هاى مختلف مغز نقش هاى مختلفى ايفا مى كنند. قشر خارجى مغز يا كورتكس كه در مراحل متاخر تكامل به وجود آمده است، به تفكر منطقى و هوش مربوط است. مغز ميانى يا دستگاه ليمبيك عواطف ما را كنترل مى كند. در محل اتصال نخاع به مغز يا بصل النخاع نيز يك هسته درونى (هسته دم دار) وجود دارد كه رفتارهاى غريزى بدوى تر مثل تعيين قلمرو، جفت گيرى و جست وجو براى پاداش را تحت تسلط دارد و آن را با توجه به اينكه در مراحل ابتدايى تر تكامل به وجود آمده «مغز خزندگان» هم مى نامند.
هنگامى كه دو پ?وهشگر يكى سميرزكى انگليسى متخصص عصب شناسى و روان شناس و انسان شناس آمريكايى هلن فيشر از تصويربردارى با تشديد مغناطيسى (MRI) براى كاوش اساس عصبى عشق استفاده كردند، متوجه شدند مغزهاى داوطلبان مورد بررسى آنها كه در آن هنگام دوره اى از عاشق شدن را مى گذراندند دقيقا در همين «هسته دم دار» فعال است. تصور بر اين است اين هسته يا به اصطلاح «مغز خزندگان» از لحاظ تكاملى در شصت و پنج ميليون سال پيش به وجود آمده باشد. هرچه آزمودنى ها مشتاق تر بودند اين هسته در آنها فعال تر بود.
بطور کلی تعاریف متعددی را که توسط روان شناسان برای هوش ارائه شده است، میتوان به سه گروه تربیتی (تحصیلی) ، تحلیلی و کاربردی تفسیم کرد:
تعریف تربیتی هوش به اعتقاد روان شناسان تربیتی ، هوش کیفیتی است که مسبب موفقیت تحصیلی میشود و از این رو یک نوع استعداد تحصیلی به شمار میرود. آنها برای توجیه این اعتقاد اشاره میکنند که کودکان باهوش نمرههای بهتری در دروس خود میگیرند و پیشرفت تحصیلی چشم گیری نسبت به کودکان کم هوش دارند. مخالفان این دیدگاه معتقدند کیفیت هوش را نمیتوان به نمرهها و پیشرفت تحصیلی محدود کرد، زیرا موفقیت در مشاغل و نوع کاری که فرد قادر به انجام آن است و به گونه کلی پیشرفت در بیشتر موقعیتهای زندگی بستگی به میزان هوش دارد.
تعریف تحلیلی هوش بنابه اعتقاد نظریه پردازان تحلیلی ، هوش توانایی استفاده از پدیدههای رمزی و یا قدرت و رفتار موثر و یا سازگاری با موقعیتهای جدید و تازه و یا تشخیص حالات و کیفیات محیط است. شاید بهترین تعریف تحلیلی هوش به وسیله « دیوید وکسلر » ، روان شناس امریکایی ، پیشنهاد شده باشد که بیان میکند: هوش یعنی تفکر عاقلانه ، عمل منطقی و رفتار موثر در محیط.
تعریف کاربردی هوش در تعاریف کاربردی ، هوش پدیدهای است که از طریق تستهای هوش سنجیده میشود و شاید عملیترین تعریف برای هوش نیز همین باشد.
تاریخچه مطالعات مربوط به هوش مساله هوش به عنوان یک وی?گی اساسی که تفاوت فردی را بین انسانها موجب میشود، از دیرباز مورد توجه بوده است. زمینه توجه به عامل هوش را در علوم مختلف میتوان مشاهده کرد. برای مثال زیست شناسان ، هوش را به عنوان عامل سازش و بقا مورد توجه قرار دادهاند. فلاسفه بر اندیشههای مجرد به عنوان معنای هوش و متخصصان تعلیم و تربیت ، بر توانایی یادگیری تاکید داشتهاند.
در بسياري از موارد ، عصبانيت ناشي از خطاهاي شناختي است . درست مثل افسردگي ، بسياري از تصورات و برداشتهايتان يك طرفه ، مخدوش ، و به عبارت خيلي ساده اشتباه اند . وقتي جاي افكار تحريف شده را با طرز تلقي هاي واقع بينانه تري عوض مي كنيد ، احساس ديگري پيدا مي كنيد . و دوباره زمام امور خويش را بدست مي گيريد . حال ببينيم كدام يك از خطاهاي شناختي بيشتر سبب عصبانيت هستند . يكي از مشكلات مهم همان برچسب زدن است وقتي از شدت عصبانيت كسي را « بي ارزش » ، « آشغال » ، « تفاله » و چيزهايي از اين قبيل مي خوانيد . او را با همين خصوصيات مي بينيد . ممكن است كسي از صميميت شما سوء استفاده كرده باشد و مسلماً حق داريد كه برنجيد . امّا وقتي به كسي برچسب مي زنيد جوهر و خميره اش را مورد سوال قرار مي دهيد . به عبارت ديگر به جاي آنكه عملش را نكوهش كنيد . خشمتان را متوجه حالت وجودي خود او مي كنيد . با اين سياست همة خصوصيات طرف مقابل را ناپسند مي بينيد و فراموش مي كنيد كه امتيازاتي هم دارد . ( ناديده گرفتن امر مثبت ) . در نتيجه عصبانيت بي هدف به همه جا سر مي كشد . و حال آنكه واقع امر اين است كه در اصل هر انسان مجموعه اي از خوبي ها ، بديها ، منفي ها و مثبت ها و خنثي هاست .
برچسب زدن فرآيند فكري تحريف شده اي است كه بي علت و بي آنكه واقعيتي در كار باشد ، تصور امتياز و برتري را به شما القا مي كند . در نتيجه تصوير ذهني مخربي درست مي شود . ماجرا از اين قرار است كه با برچسب زدن ، خواسته ها و ناخواسته ديگران را سرزنش مي كنيد . عطش اقدام تلافي جويانه بر وخامت درگيري مي افزايد و احساسات مشابهي در طرف مقابل ، كه بر او خشم گرفته ايد ايجاد مي كند . و برخوردهاي شخصي بوجود مي آورد . امّا مشكل چيست ؟ مي خواهيد از عزت نفس خود دفاع كرده باشيد . ممكن است طرف مقابل ، با سرزنش ، توهين و يا انتقاد و يا ساده تر با دوست نداشتن شما و يا رد نقطه نظرهايتان موقعيت شما را به خطر انداخته باشد . و در نتيجه ممكن است . خود را در نبردي حيثيتي بر سر مرگ و زندگي ببينيد . اشكال اين جاست كه بي توجه به اصرار شما ، طرف مقابل به كلي بي ارزش و بي اعتبار نيست و ديگر اينكه واو موقتاً احساس بهتري پيدا كنيد . اين راه مناسبي براي كسب اعتبار و رسيدن به عزت نفس نيست . سرانجام افكار منفي تحريف شده خود شما ، مناعت و عزت نفس تان را از بين مي برد . در دنيا تنها يك نفر و باز هم تكرار مي كنيم ، تنها يك نفر مي تواند عزت نفس شما را به خطر بيندازد . و او كسي جز خود شما نيست . تنها شما هستيد كه ارزشهايتان را بي اعتبار مي كنيد . « ذهن خواني » هم عامل خشم افروز ديگري است . به صرف آنكه خودتان را راضي كرده باشيد . براي اقدام طرف مقابل علت مي تراشيد .
همچنين اعتماد بنفس به مفهوم برتري داشتن، تكبر وخود بيني نميباشد زيرا اين خصوصيات رفتاري از اعتماد بنفس پايين نشات ميگيرند. اعتماد بنفس شما نبايد يك پديده مقايسه اي و رقابتي باشد زيرا در اين هنگام شما خود را در معرض احتياج و وابستگي به پذيرش ديگران قرار خواهيد داد كه با اعتماد بنفس واقعي و ناب منافات دارد. افراد با اعتماد بنفس بالا نيازي به پذيرش، موافقت، تائيد، تشويق و دلگرمي ديگران ندارند. همچنين اعتماد بنفس بالا اينگونه نيست كه شما را از هر گونه ترديد، ياس ونگراني مصون بدارد بلكه تنها تحمل و غلبه بر آنها را براي شما آسانتر ميسازد.
خصوصيات افراد با اعتماد به نفس بالا ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــ
* برخوردار از مركز كنترل دروني: غم و شادي آنان وابسته به عوامل خارجي نيست. * از لحاظ جسماني، احساسي، ذهني و معنوي از خود مراقبت ميكنند. * ميانه روي را در افكار، احساسات و رفتارهاي خويش حفظ ميكنند. * قادر به پذيرش و پند گيري از اشتباهات خود ميباشند. قادر به بيان جمله "من اشتباه كردم" ميباشند. * توانايي بخشش اشتباهات خود و ديگران را دارند. * مسئوليت اداره زندگي خود را بعهده ميگيرند. * تفاوتهاي فردي ميان افراد را ارج مينهند. * به نقطه نظرات ديگران گوش ميدهند. * همواره مسئوليت ادراكات، احساسات و واكنشهاي خود را بعهده گرفته و هيچگاه آنها را فرافكني نميكنند. * از نقاط ضعف و قوت خود آگاهي دارند. * همواره در حال پيشرفت و ترقي بوده و از ريسكهاي مثبت در زندگي بيم ندارند. * داراي اعتماد بنفس و خود باوري بوده و به خود ارج ميدهند. * اعتماد بنفس آنان بدور از خودبيني و غرور ميباشد. * از آنكه مورد انتقاد قرار گيرند نمي هراسند. * هنگامي كه از آنان پرسشي ميگردد حالت تدافعي بخود نميگيرند. * در برابر موانع و مشكلات به آساني تسليم نميگردند. * نيازي به تحقير و تمسخر ديگران ندارند. * از آنكه در كاري شكست بخورند ويا در حضور ديگران نادان بنظر برسند ابايي ندارند. *.....
عـزت نــفس و اعــتماد بنفس بنيادي ترين بخش شخصيت يـك فرد مي بـاشـد كه در تمام جوانب زندگي فرد خود را به نـحـوي متـظـاهــر مي سازد. اعتماد بنفس سالم و بالا يك ضرورت حـيـاتي و مـطـلق بـــراي هر فردي ميباشد. اعتماد بنفس را ميتوان چنين تعريف كرد:
* باور و اعتقادي كه فرد نسبت به خود دارا ميباشد. * شناخت ارزش و اهميت خويش-داشتن اعتماد و رضايت از خويش. * توانايي برخورد و كنارآمدن با چالشهاي اساسي زندگي. * تـوانـايـــي ارزيابي درست و دقيق خويش-پذيرش خويش و ارزش نهادن به خود بدون هيچگونه قيد و شرطي. * توانايي شناخت و پذيرش نقاط ضعف و قـوت و محدوديت هاي خويش.
افرادي كه از اعتماد بنفس پاييني برخوردار ميباشند داراي خصوصيات زير هستند:
* مرتبا خودشان را مورد انتقاد و سرزنش قرار ميدهند. * هنگام صحبت كردن در چشمان فرد مقابل خود هنگام نگاه نميكنند. با سر پايين و قدمهاي آهسته قدم بر ميدارند. * در پذيرش تعريف و تمجيدها و تعارفاتي كه به آنان ميشود مشكل دارند (تصور ميكنند سزاوار آنها نبوده و يا ديگران در صدد تمسخر آنها ميباشند). * معمولا احساس ميكنند قرباني رفتار ديگران هستند. * احساس تنهايي ميكنند حتي زماني كه در يك جمع قرار دارند. * در درون خود احساس خلاء و پوچي ميكنند. * احساس ميكنند با ديگران تفاوت دارند. * احساس افسردگي، گناه و شرمساري دارند. , ...
چگونه اعتماد به نفستان را باز يابيد؟ آیا معمولاً توانایی های خودتان را زیر سوال می برید؟ آیـا بـرای ایـن عدم اطمینان به خود توجیهی دارید یا فقـط بـه دلایل واهی این کار را می کنید؟
اگـر ایـنطـور اسـت، احـتـمالاً شما دچار کمبود اطمینـان و اعـتـمـاد به نفس هستیـد. تـا همین لحظه افراد بسیاری هستند که از همه تواناییهای خود به طور کامل استفـاده نمیکنند،ممکن است شما هم یکی از همین افراد بوده و به جای انجام کارهای مفید و سودمند، همیشه مشغول فکر کردن به این مسئله هستید که چه زندگی بیمصرفی دارید و چقدر محیط اطرافتان کسل کننده است.
اگـر چـه مـمکن اسـت که کمی از خود دور افتاده باشید و ارزش خود را فراموش کرده باشید، اما هیچگاه برای تغییر دیر نیست.
اعتماد به نفس چیست؟
اعتماد به نفس به میزان علاقه، اطمینان و غروری که نسبت به خود دارید می گویند. اما همیشه افراد زیادی وجود داشته اند که به دلایل بسیاری زندگی را دو بعدی میبینند و به همین دلیل پیدا کردن توانایی های خودشان برایشان مشکل شده و زندگی برایشان بی معنی شده است.
هر چند ممکن است افرادی باشند که در هیچ زمینه ای اعتماد به نفس ندارند اما معمولاً کمبود اعتماد به نفس افراد در جنبه های بخصوص هر فرد است. به طور مثال، آنها که از لحاظ ظاهر اعتماد به نفس ندارند، زندگی اجتماعی برایشان بسیار دشوار خواهد شد. این افراد تصور خواهند کرد که در مجامع عمومی کسی به آنها توجه نخواهد کرد و مجبور خواهند شد که از اول تا آخر مجلس در گوشه ای تنها بنشینند.
در زندگی زناشویی هم ممکن است کمبود اعتماد به نفس مشکلات زیادی ایجاد کند. ممکن است فرد همچنان در رابطه ای که خود می داند بسیار برای وی مسموم و ناسالم است باقی بماند در حالیکه آگهی کامل دارد که اصلاً از این رابطه خوشحال نیست. این به این دلیل است که فرد تصور می کند که قادر نیست این وضعیت را بهبود بخشد.
این مسئله می تواند در زندگی کاری افراد هم تاثیر منفی بگذارد. کمبود اعتماد به نفس منجر به فقدان انگیزه و علاقه در فرد برای پیشرفت خواهد شد.
اما اگر این مسئله را در مقیاس کلی تر بررسی کنیم، فرد فاقد اعتماد به نفس ممکن است از انجام همه کارها سر باز زند و بی هدف باشد فقط به این دلیل که تصور میکند که توانایی انجام کاری را ندارد. اما الان دیگر زمانش رسیده است که این رویه را تغییر داده و این را باور کنید که شما قادر به انجام هر کاری که می خواهید هستید.