اين پهلوان كهن به دوران هندو ايراني تعلق دارد. گرشاسب پسر " ثريته" است. ثريته تواناترين مرد از خاندان سام است و سومين كسي است كه هوم را مي فشارد و به پاداش اين كار داراي دو پسر مي شود: " اوراخشيه " قانونگذار و " گرشاسب " گيسور ( داراي موي مجعد)، نرمنش ( دلاور )، گرزور و نيرومندترين مردان. گرشاسب بخشي از فرّه جمشيد را دريافت مي كند با اينكه فريدون بر ضحاك پيروز مي شود، نابودي ضحاك پس از بند گسستن او به دست گرشاسب خواهد بود در هزاره هاي پاياني جهان. دلاوريهاي گرشاسب با كشتن اودهاي شاخدار اغاز مي شود. گرشاسب به هنگام نيمروز در ظرفي آهنين بر پشت اودهاي شاخدار غذا مي پزد. اودها از گرماي آتش مي جهد و گرشاسب هراسان به كناري مي شتابد و در اين نبرد، آتش ازرده مي شود.
گرشاسب در كنار درياي فراخكرد، ديو اودها مانند يعني گندوزرين پاشنه را از پاي در مي آورد. بر خانه بزرگ او يورش مي برد و هيتاسب زرين تاج را كه قاتل برادرش است را مي كشد. رام كردن باد، بار داشتن مرغ بال گسترده و از ميان بردن راهزنان غول پيكر نيز جزء كارهاي قهرماني اوست. گرشاسب سپس از پري خناثيتي در كابلستالن فريب مي خورد و به او مي پيوندد و با بس احترامي به آتش كه قبلا به ان اشاره شد با وجود جاودانه بودن، وقتي نوهين توراني در دشتي در زابلستان به ائ تيري مي زند، او به خواب فرو مي رود و تا اخر جهان در اين حالت بي هوشي باقي خواهد ماند. پيكر گرشاسب را فروهرها محافظت مي كنند تا در هزاره اوشيدرماه وقتيكه ضحاك زنجير خود را گسست و به آزار آفريده هاي گيتي پرداخت ، امشاسپندان و ايزدان بر سر پيكر گرشاسب بروند و او را از خواب بيدار كنند تا او گرز بر ضحاك كوبد و او را نابود كند. در روايتهاي ديگر و در شاهنامه نيز موقعيت و شخصيت گرشاسب چندان روشن نيست.
در بعضي روايتها نسبت او به جمشيد مي رسد. در شاهنامه سخن از گرشاسبي مي ايد به ميان كه منوچهر را در نبرد با سلم و تور و در كين خواهي ايرج ياري مي دهد و همچنين گرشاسب ديگري كه پسر و جانشين زو ، پسر تهماسب است. ولي از سويي ديگر از صفت نرمنش گرشاسب و القاب او، در شاهنامه شخصيتهايي با نامهاي نريمان، سام و كريمان به وجود مي آيند و به ترتيب از سام زال دستان و از زال رستم به ظهور مي رسد و گرشاسب گرز خود را به رستم مي سپارد.