افراسياب چون به كشور ايران تاخت، منوچهر شاه را در تبرستان به محاصره در آورد. اين محاصره مدتي دوام يافت، تا آنجا كه شاه ايران و سپاهش از لحاظ معاش و خوراك در تنگنا قرار گرفتند. در مذاكراتي كه جهت صلح ميان افراسياب و منوچهر انجام گرفت، شاه ايران پيشنهاد داد كه جهت تعيين مرز به اندازه مسافت پرتاب يك تير از سوي تير اندازي از سپاه ايران موافقت شود و سركرده تورانيان اين پيشنهاد را پذيرفت. امشاسپند اسپندارمذ_يكي از امشاسپندان يا فرشتگان درگاه خداوند_ به شاه ايران پيام آورد كه دستور دهد كماني با مشخصات لازم بسازند و پرتاب كننده آن را نيز نام برد.به فرمان شاه آن مرد را كه ارخش-آرش- نام داشت،حاضر كردند.
هرگاه بخواهند کسي از مطلب و موضوعي آگاه نشود و او را به تدبير و بهانه بيرون فرستند و يا به قول علامه دهخدا:«پي کاري فرستادن که بسي دير کشد.» از باب مثال مي گويند: «فلاني را به دنبال نخود سياه فرستاديم.» يعني جايي رفت به اين زوديها باز نمي گردد. اکنون ببينيم نخود سياه چيست و چه نقشي دارد که به صورت ضرب المثل درآمده است. به طوري که مي دانيم نخود از دانه هاي نباتي است که چند نوع از آن در ايران و بهترين آنها در قزوين به عمل مي آيد. انواع و اقسام نخودهايي که در ايران به عمل مي آيد همه به همان صورتي که درو مي شوند مورد استفاده قرار مي گيرند يعني چيزي از آنها کم و کسر نمي شود و تغيير قيافه هم نمي دهند مگر نخود سياه که چون به عمل آمد آن را در داخل ظرف آب مي ريزن تا خيس بخورد و به صورت لپه دربيايد و چاشني خوراک و خورشت شود.
منبع: برگزيده داستان هاي شاهنامه ( دكتر يارشاطر) و روايت شاهنامه به نثر ( ايرج گلسرخي )
هميشه مالك اين ملك ملت است كه داد
سند بدست فريدون ؛ قباله دست قباد
شاهنامه فردوسي داستان شاهان نيست ؛ مجموعه كارنامه هايي است كه داستان و سرگذشت پدران توست و اينكه براي زنده ماندن چگونه جنگيده اند ؛ براي پيروزي حق چگونه قيام كرده اند ؛ چگونه از طبيعت آموخته اند و چگونه آن را رام كرده اند و چگونه با جان و تنشان اين ملك را حفظ نموده اند ؛ چگونه پيرو راستي و ايمان به خداوند بوده اند و اين همان ميراثي است كه امروز بدست تو سپرده شده. پهنه تاريخ ما كه نشانه تمامي رنج ها و شادي ها ؛ دادگري ها و ستم هاست ؛ هنوز بارور از حماسه رستم ها و پهلواني هاست .
نخستين بار« آمبرو از مورتن »ambroise morton در 1885 ميلادي آثار باستان و ادبيات توده را folk-iore ناميد يعني دانش عوام. در آلمان و هلند و كشورهاي اسكانديناوي لغت volkskunde معادل آن را پذيرفتند ، اما در كشور هاي لاتيني زبان ابتدا مقاومت بيشتري نشان دادند و پس از كشمكشها و وضع لغات ديگر، بالاخره به اين نتيجه رسيدند كه فولكلور جامع ترين لغتي است كه شامل تمام دانش عوام ميشود و مشتقات اين لغت را نيز وارد زبان خود كرده اند.
بموجب تعريف سن تيو( saint yves ) فولكلور به مطالعه زندگي توده عوام در كشورهاي متمدن مي پردازد. زيرا در مقابل ادبيات توده ، فرهنگ رسمي و استادانه اي وجود دارد به اين معني كه مواد فولكلور در نزد مللي يافت مي شود كه داراي دو پرورش باشند:
يكي مربوط به طبقه تحصيل كرده و ديگري مربوط به طبقه عوام . مثلا در هند و چين فولكلور وجود دارد اما نزد قبايل وحشي استراليا كه نوشته وكتاب ندارند فولكلور يافت نمي شود .
زيرا كه همه امور زندگي اين قبايل مربوط به علم نواد شناسي است. نواد شناسي نه تنها و ضع سياسي و مذهبي و عادات و اخلاق آنها را ضبط مي كند ، بلكه مثلها ، ترانه ها، قصه هاو افسانه هاي آنها را نيز جمع آوري مي نمايد.