ضحاك مار دوش » FarsiBooks / بزرگترین سایت دانلود کتابهای فارسی
ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم

 
صفحه اصلی   ارشد   پیام نور   تماس با ما
موضوعات
 فروشگاه سایت (16)
 کتابهای دانشگاه پیام نور (23)
 خبرها ()
 خبرهای سایت فارسی بوکز (9)
 خبرهای ادبی (8)
 خبرهای آی تی (10)
 موفقیت (16)
 منابع کنکور کارشناسی ارشد (44)
 خبرهای دانشگاه (17)
 کارنامه های ارشد (30)
 جزوه دانشگاهی (23)
 سوالات ارشد (17)
 ظرفیت دانشگاه ها (1)
 تقویم تاریخ (33)
 ادبیات ()
 ادبیات معاصر ایران (شعر) (28)
 ادبیات معاصر ایران ( نثر) (36)
 ادبیات کهن ایران (شعر) (12)
 ادبیات کهن ایران (نثر) (6)
 ادبیات جهان(شعر) (4)
 ادبیات جهان(نثر) (71)
 زندگینامه (25)
 سفرنامه (4)
 فرهنگ لغت و دستور زبان (7)
 متفرقه (21)
 تاریخچه لغات (1)
 مقالات و نوشته های ادبی (2)
 معرفی،نقد و شرح کتاب (23)
 ریشه ضرب المثل های پارسی (154)
 داستانهای کهن پارسی (40)
 شاهنامه خوانی (13)
 مقاله های ادبی ()
 معرفی مشاهیر و نویسندگان (2)
 اساطیر (18)
 مکاتب ادبی جهان (7)
 نوبل ادبیات (6)
 فولکلور (20)
 مجموعه مقالات روانشناسي (34)
 داستانهای کوتاه (20)
 کامپیوتر (3)
 مدیریت محتوا (1)
 طراحی وب (32)
 برنامه نویسی (75)
 سیستم عامل (3)
 ویندوز (20)
 لینوکس (15)
 مکینتاش (4)
 دیگر سیستم عامل ها (2)
 شبکه های کامپیوتری (51)
 گرافیک (1)
 فتوشاپ (4)
 فــــلش (5)
 گــرافیک سه بعدی و انیمیشن (9)
 میـکس و مـونتـا? (2)
 گرافیک - متفرقه (4)
 هک و امنیت (27)
 کرکینگ و قفل گزاری (2)
 گوگل (9)
 آی تی و آی سی تی (18)
 سخت افزار (10)
 کامپیوتر-متفرقه (72)
 بانک مقالات کامپیوتری (10)
 مقالات نرم افزاري (9)
 لپ تاپ (2)
 مقالات هك و امنيت (2)
 مقالات اينترنت و شبکه (12)
 مقالات سخت افزاري و تكنولو? (25)
 مقالات ويندوز و رجيستري (2)
 مقالات سیستم عامل (2)
 مقالات انگلیسی (4)
 موبایل (6)
 کتابهای رپلیگو (13)
 کتابهای جاوا (31)
 کتابهای صوتی برای موبایل ()
 متفرقه (8)
 کتابهای کنکور ()
 علوم ریاضی و فنی ()
 علوم تجربی ()
 علوم انسانی (1)
 هنر ()
 فنی و حرفه ای ()
 کار و دانش ()
 کتابهای دانشگاهی (1)
 کامپیوتر و آی تی (4)
 برق و الکترونیک و مخابرات (6)
 عمران و ساختمان (4)
 مکانیک (2)
 علوم پایه ()
 ریاضی (14)
 فیزیک (12)
 شیمی (2)
 زیست شناسی (5)
 علوم اجتماعی (1)
 تاریخ (32)
 جغرافیا (9)
 علوم سیاسی ()
 اقتصاد (1)
 جامعه شناسی ()
 بهداشت و درمان (14)
 پزشکی (54)
 زیبائی و سلامت (15)
 تغذیه (40)
 روانشناسي (32)
 دنیای ماشین (1)
 ورزش (3)
 دنیای فوتبال (1)
 هنرهای رزمی و دفاع شخصی (6)
 بدنسازی و پاورلیفتینگ (7)
 دیگر ورزشها (8)
 کتب صوتی ()
 کتابهای صوتی انگلیسی (23)
 کتابهاي صوتي فارسی (102)
 علمی (13)
 کودکان (18)
 کميک استريپ (7)
 اطلاعات عمومی (92)
 مذهبي (58)
 سینما ، تئاتر و تلویزیون (3)
 موسیقی (6)
 عکاسی (4)
 طراحی،معماری و دکوراسیون (6)
 آموزش زبان (39)
 برنامه های کاربردی (7)
 کتابهای زبان اصلی (3)
 کتابهای زبان انگلیسی (3)
 کتابهای زبان فرانسه (15)
 کتابهای زبان عربی ()
 مجلات (2)
 کلیک جام جم (52)
 PC World Magazine (3)
 PC Magazine (2)
 Science Magazine (5)
 Games For Windows (1)
 Electronics Magazine (4)
 Windows Secrets Newsletter (1)
 Car And Driver Magazine ()
 Road and Track Magazine ()
 All Graphic Magazine (1)
 Other Magazine (23)
 آموزشهای ویدوئی ()
 AppDev ()
 CBT (6)
 LearnKey ()
 CG Academy (1)
 Lynda (1)
 NETg ()
 Others (6)
 ScriptingAnswer (1)
 Test Out (2)
 Total Training (6)
 Train Signal ()
 VTC ()

پربیننده ترین مطالب


تبلیغات متنی
نظرسنجی



 

  تکنیک های تست زنی در کنکور
جزوات رشته ادبیات دانشگاه پیام نور
جزوات رشته جغرافیا دانشگاه پیام نور
جزوات رشته اقتصاد کشاورزی دانشگاه پیام نور
جزوات رشته اقتصاد دانشگاه پیام نور
جزوات رشته کتابداری دانشگاه پیام نور
جزوات رشته الهیات دانشگاه پیام نور
جزوات رشته مدیریت بازرگانی دانشگاه پیام نور
جزوات رشته مدیریت دولتی دانشگاه پیام نور
جزوات رشته علوم تربیتی دانشگاه پیام نور
جزوات رشته حسابداری دانشگاه پیام نور
جزوات رشته روانشناسی دانشگاه پیام نور
جزوات رشته تربیت بدنی دانشگاه پیام نور
جزوات رشته مترجمی زبان دانشگاه پیام نور
جزوات رشته علوم اجتماعی دانشگاه پیام نور
جزوات رشته تاریخ دانشگاه پیام نور
جزوات رشته کامپیوتر دانشگاه پیام نور
جزوات رشته صنایع دانشگاه پیام نور
جزوات رشته آمار دانشگاه پیام نور
جزوات رشته زیست شناسی دانشگاه پیام نور
جزوات رشته فیزیک دانشگاه پیام نور
جزوات رشته ریاضی دانشگاه پیام نور
جزوات رشته شیمی دانشگاه پیام نور
جزوات رشته زمین شناسی دانشگاه پیام نور
جزوات رشته ادبیات دانشگاه پیام نور
جزوات رشته جغرافیا دانشگاه پیام نور
48 داستان موزیکال فارسی برای کودکان
آموزش زبان انگلیسی دیالوگ (Dialogue)
پکیج ویژه ارشد مهندسی برق
Tintin »»تن تن«« ( کارتون+کتاب فارسی+کتاب انگلیسی+ چند مقاله )
معجزه اي در افزايش قد

  سریال آموزشی زبان انگلیسی EXTRA اکسترا
دانشنامه ی معروف مایکروسافت 2009 Microsoft Encarta Premium
فروش بیش از 5100 کتاب الکترونیکی
مثنوی معنوی مولانا به صورت گویا (صوتی)
آموزش زبان در خواب
عظیم BBC Planet Earth با فرمت HD در 11 دیسک
کمیک استریپ X-MEN از سال 1962 تا کنون
Photoshop TopSecret عظیم آموزشی تمامی نکات و ریزه کاریهای فتوشاپ-بیش از 30 ساعت آموزش ویدئویی
فیلم مستند راز The Secret
آموزش زبان فرانسه در 8DVD
شاهنامه فردوسی به صورت گویا (صوتی)
عطر متولدین تمامی ماه ها
فیلم های ویدوئی روشهاي رياضي براي مهندسين(2) - MIT
فیلم های ویدوئی اصول مخابرات دیجیتال(1) - MIT
فیلم های ویدوئی حساب ديفرانسيل و انتگرال چندمتغيره(2) - MIT
فیلم های ویدوئی مقدمه ای بر قانون کپی رایت MIT
فیلم های ویدوئی مهندسی سیستم کامپیوتر MIT
فیلم های ویدوئی ساختار و تفسیر برنامه های کامپیوترMIT
فیلم های ویدوئی حساب ديفرانسيل و انتگرال تک متغيره(1) - MIT
MIT فیلم های ویدوئی کلاس درس مکانیک کلاسیک - Classical Mechanics Lectures
فیلم های ویدوئی کلاس درس الکتریسیته و مغناطیس MIT - Electricity and Magnetism Lectures
فیلم های ویدوئی فیزیک امواج و ارتعاشات و مقدمه ای از اختر فیزیک MIT
فیلم های ویدوئی مدار و الکترونیک MIT
فیلم های ویدوئی علوم و مهندسي ِ محاسبه(1) - MIT
فیلم های ویدوئی جبر خطی MIT
فیلم های ویدوئی معادلات دیفرانسیل MIT
تکنیک های تست زنی در کنکور




 ضحاك مار دوش
ضحاك مار دوش


ناسپاسي جمشيد:
ساليان دراز از پادشاهي جمشيد گذشت. دد و ديو و دام آدمي در فرمان او بودند روز به روز بر شكوه و نيروي او افزوده ميشد، تا آنجا كه غرور در دل جمشيد راه يافت و راه ناسپاسي در پيش گرفت.
يكايك به تخت مهي بنگريد
به گيتي جز از خويشتن كس نديد
مني كرد آن شاه يزدان شناس
ز يزدان بپيچيد و شد ناشناس
سالخوردگان و گرانمايگان لشگر و موبدان را پيش خواند و بسيار سخن گفت كه « هنرهاي جهان را من پديد آوردم، گيتي را به خوبي من آراستم، مرگ و بيماري را من برانداختم. جز من در جهان سرور و پادشاهي نيست، خور و خواب و پوشش و كام و آرام مردمان از من است و مرگ و زندگي همگان به دست من. اگر چنين است، پس مرا بايد جهان آفرين خواند. آنكه اين را باور ندارد و نپذيرد، پيرو اهريمن است.»

ضحاك مار دوش


بزرگان و موبدان همه سر به پيش افكندند. كسي ياراي چون و چرا نداشت، كه جمشيد پادشاهي زورمند و توانا بود فره ايزدي پشتيبان او. اما:
چو اين گفته شد فر يزدان از اوي
گسست و جهان شد پر از گفتگوي
چون فره ايزدي از جمشيد گسست در كارش شكست افتاد و بزرگان و نامداران درگاه از او روي برگرداندند و پراكنده شدند. بيست و سه سال گذشت و هر روز نيرو و شكوه جمشيد كمتر مي شد. هر چند به درگاه كردگار پوزش مي خواست كارگر نمي شد و بخت برگشتگي و هراسش فزوني مي گرفت، تا آنكه ضحاك تازي پديدار شد.


داستان ضحاك با پدرش:
ضحاك فرزند اميري نيك سرشت و دادگر به نام« مرداس» بود. اهريمن كه در جهان جز فتنه و آشوب كاري نداشت كمر به گمراه كردن ضحاك جوان بست. به اين مقصود خود را به صورت مردي نيكخواه و آراسته درآورد و پيش ضحاك رفت و سر در گوش او گذاشت و سخنهاي نغز و فريبنده گفت. ضحاك فريفته او شد. آنگاه اهريمن گفت: « اي ضحاك، مي خواهم رازي با تو درميان بگذارم. اما بايد سوگند بخوري كه اين راز را با كسي نگويي.» ضحاك سوگند خورد.
اهريمن وقتي مطمئن شد گفت: « چرا بايد تا چون تو جواني هست پدر پيرت پادشاه باشد؟ چرا سستي مي كني؟ پدرت را از ميان بردار و خود پادشاه شو. همه كاخ و گنج و سپاه از آن تو خواهد شد.»
ضحاك كه جواني تهي مغز بود دلش از راه به در رفت و در كشتن پدر با اهريمن يار شد. اما نمي دانست چگونه پدر را نابود كند. اهريمن گفت: « غم مخور چاره اين كار با من است.» مرداس باغي دلكش داشت. هر روز بامداد برمي خواست و پيش از دميدن آفتاب در آن عبادت مي كرد. اهريمن بر سر راه او چاهي كند و روي آن را با شاخ و برگ پوشانيد. روز ديگر مرداس نگون بخت كه براي عبادت مي رفت در چاه افتاد و كشته شد و ضحاك ناسپاس بر تخت شاهي نشست.



فريب اهريمن:

چون ضحاك پادشاه شد، اهريمن خود را به صورت جواني خردمند و سخنگو آراست و نزد ضحاك رفت و گفت: « من مردي هنرمندم و هنرم ساختن خورشها و غذاهاي شاهانه است.» ضحاك ساختن غذا و آراستن سفره را به او واگذار كرد. اهريمن سفره بسيار رنگيني با خورشهاي گوناگون و گوارا از پرندگان و چهارپايان، آماده كرد. ضحاك خشنود شد. روز ديگرسفره رنگين تري فراهم كرد و همچنين هر روز غذاي بهتري مي ساخت. روز چهارم ضحاك شكم پرور چنان شاد شد كه رو به جوان كرد و گفت: « هر چه آرزو داري از من بخواه.» اهريمن كه جوياي اين فرصت بود گفت: « شاها، دل من از مهر تو لبريز است و جز شادي تو چيزي نمي خواهم. تنها يك آرزو دارم و آن اينكه اجازه دهي دو كتف تو را از راه بندگي ببوسم.» ضحاك اجازه داد. اهريمن لب بر دو كتف شاه گذاشت و ناگاه از روي زمين ناپديد شد.

روئيدن مار بر دوش ضحاك

بر جاي لبان اهريمن، بر دو كتف ضحاك دو مار سياه روئيد. مارها را از بن بريدند، اما به جاي آنها بي درنگ دو مار ديگر روئيد. ضحاك پريشان شد و در پي چاره افتاد. پزشكان هر چه كوشيدند سودمند نشد. وقتي همه پزشكان درماندند اهريمن خود را به صورت پزشكي ماهر درآورد و نزد ضحاك رفت و گفت: «بريدن ماران سودي ندارد. داروي اين درد مغز سر انسان است. براي آنكه ماران آرام باشند و گزندي نرسانند چاره آنست كه هر روز دو تن را بكشند و از مغز سر آنها براي ماران خورش بسازند. شايد از اين راه سرانجام، ماران بميرند.»
اهريمن كه با آدميان و آسودگي آنان دشمن بود، مي خواست از اين راه همه مردم را به كشتن دهد و نسل آدميان را براندازد.

ضحاك مار دوش


گرفتار شدن جمشيد
در همين روزگار بود كه جمشيد را غرور گرفت و فره ايزدي از او دور شد. ضحاك فرصت را غنيمت دانست و به ايران تاخت. بسياري از ايرانيان كه در جستجوي پادشاهي نو بودند به او روي آوردند و بي خبر از جور و ستمگري ضحاك او را بر خود پادشاه كردند. ضحاك سپاهي فراواني آماده كرد و بدستگيري جمشيد فرستاد . جمشيد تا صد سال خود را از ديده ها نهان مي داشت. اما سرانجام در كنار درياي چين بدام افتاد. ضحاك فرمان داد تا او را با اره به دو نيم كردند و خود تخت و تاج و گنج و كاخ او را صاحب شد . جمشيد سراسر هفتصد سال زيست و هرچند به فره وشكوه او پادشاهي نبود سرانجام به تيره بختي از جهان رفت. جمشيد دو دختر خوب رو داشت : يكي«شهر نواز» و ديگري «ارنواز» . اين دو نيز در دست ضحاك ستمگر اسير شدند و از ترس بفرمان او در آمدند . ضحاك هر دو را به كاخ خود برد و آنان را با دو تن به پرستاري ماران گماشت. گماشتگان ضحاك هر روز دو تن را به ستم ميگرفتند و به آشپزخانه مياوردند تا مغزشان را طعمه ماران كنند . اما شهرنواز و ارنواز و آن دو تن كه نيكدل بودند و تاب اين ستمگري را نداشتند هر روز يكي از آنان را آزاد مي كردند و روانه كوه و دشت مينمودند و به جاي مغز او از مغز سر گوسفند خورش مي ساختند.


خواب ديدن ضحاك
ضحاك ساليان دراز به ظلم و بي داد پادشاهي كرد و گروه بسياري از مردم بي گناه را براي خوراك ماران به كشتن داد. كينه او در دلها نشست و خشم مردم بالا گرفت. يكشب كه ضحاك در كاخ شاهي خفته بود در خواب ديد كه ناگهان سه مرد جنگي پيدا شدند و بسوي او روي آوردند. از آن ميان آنكه كوچكتر بود و پهلواني دلاور بود بر وي تاخت و گرز گران خود را بر سر او كوفت.آنگاه دست و پاي او را با بند چرمي بست و كشان كشان بطرف كوه دماوند كشيد ، در حالي كه گروه بسياري از مردم در پي او روان بودند. ضحاك به خود پيچيد و آهسته از خواب بيدار شد و چنان فريادي برآورد كه ستونهاي كاخ به لرزه افتاد. ارنواز دختر جمشيد كه در كنار او بود حيرت كرد و سبب اين آشفتگي را جويا شد. چون دانست ضحاك چنين خوابي ديده است گفت بايد خردمندان و دانشوران را از هر گوشه اي بخواني و از آنها بخواهي تا خواب تو را تعبير كنند . ضحاك چنين كرد و خردمندان و خواب گزاران را ببارگاه خواست و خواب خود را باز گفت. همه خاموش ماندند جز يك تن كه بي باك تر بود. وي گفت:
« شاها، تعبير خواب تو اين است كه روزگارت به آخر رسيده و ديگري بجاي تو بر تخت شاهي خواهد نشست. «فريدون» نامي در جستجو ي تاج و تخت شاهي بر ميايد و ترا با گرز گران از پاي در مياورد و در بند ميكشد.» از شنيدن اين سخنان ضحاك مدهوش شد. چون به خود آمد در فكر چاره افتاد. انديشيد كه دشمن او فريدون است. پس دستور داد تا سراسر كشور را بجويند و فريدون را بيابند و به دست او بسپارند . ديگر خواب و آرام نداشت.

زادن فريدون
از ايرانيان آزاده مردي بود بنام«ابتين» كه نوادش به شاهان قديم ايران و طهمورث ديو بند ميرسيد. زن وي «فرانك» نام داشت. از اين دو فرزندي نيك چهره و خجسته زاده شد. او را فريدون نام نهادند. فريدون چون خورشيد تابنده بود و فره و شكوه جمشيدي داشت. ابتين برجان خود ترسان بود و از بيم ضحاك گريزان. سرانجام روزي گماشتگان ضحاك كه براي مارهاي كتف وي در پي طعمه مي گشتند به آبتين بر خوردند . او را به بند كشيدند و به جلاد سپردند.
فرانك، مادر فريدون، بي شوهر ماند و وقتي دانست ضحاك در خواب ديده كه شكستش به دست فريدون است بيمناك شد. فريدون را كه كودكي خردسال بود برداشت و به چمن زاري برد كه چراگاه گاوي نامور به نام « بر مايه» بود. از نگهبان مرغزار بزاري درخواست كرد كه فريدون را چون فرزندي خود بپذيرد و بشير برمايه بپرورد تا از ستم ضحاك در امان باشد.

خبر يافتن ضحاك
نگهبان مرغزار پذيرفت و سه سال فريدون را نزد خود نگاه داشت و بشير گاو پرورد. اما ضحاك دست از جستجو برنداشت و سرانجام دانست كه فريدون را بر مايه در مرغزار مي پرورد. گماشتگان خود را بدستگيري فريدون فرستاد. فرانك آگاه شد و دوان دوان به مرغزار آمد و فريدون را برداشت و از بيم ضحاك رو بصحرا گذاشت و بجانب كوه البرز روان شد. در البرز كوه فرانك فريدون را به پارسائي كه در آنجا خانه داشت و از كار دنيا فارغ بود سپرد و گفت « اي نيكمرد، پدر اين كودك قرباني ماران ضحاك شد. اما فريدون روزي سرور و پيشواي مردمان خواهدشد و كين كشتگان را از ضحاك ستمگر باز خواهد گرفت. تو فريدون را چون پدر باش و او را چون فرزند خود بپرور.» مرد پارسا پذيرفت وبپرورش فريدون كمر بست.

ضحاك مار دوش


آگاه شدن فريدون از نسب خود


سالي چند گذشت و فريدون بزرگ شد . جواني بلند بالا و زورمند و دلاورشد. اما نمي دانست فرزند كيست . چون شانزده ساله شد از كوه بدشت آمد و نزد مادر خود رفت و از او خواست تا بگويد پدرش كيست و از كدام نواد است. آنگاه فرانك راز پنهان را آشكار كرد و گفت « اي فرند دلير، پدر تو آزاد مردي از ايرانيان بود . نواد كياني داشت و نسبتش به پشت طهمورث ديوبند پادشاه نامدار ميرسيد. مردي خردمند و نيك سرشت و بي آزار بود. ضحاك ستمگر او را به دست جلادان سپرد تا از مغزش براي ماران غذا ساختند. من بي شوهر شدم و تو بي پدر ماندي . آنگاه ضحاك خوابي ديد و اختر شناسان و خواب گزاران تعبير كردند كه فريدون نامي از ايرانيان بجنگ وي بر خواهد خاست و او را به گرز گران خواهد كوفت. ضحاك در جستجوي تو افتاد . من از بيم تو را به نگهبان مرغزاري سپردم تا تورا پيش گاو گرانمايه اي كه داشت بپرورد. به ضحاك خبر بردند. ضحاك گاو بي زبان را كشت و خانه ما را ويران كرد. ناچار از خانه امان بريدم و تو را از ترس مار دوش ستمگر به البرز كوه پناه دادم.»

خشم فريدون


فريدون چون داستان را شنيد خونش به جوش آمد و دلش پر درد شد و آتش كين در درونش شعله زد. رو به مادر كرد و گفت: « مادر ، حال كه اين ضحاك ستمگر روز ما را تباه كرده و اين همه از ايرانيان را به خون كشيده من نيز روزگارش را تباه خواهم ساخت. دست بشمشير خواهم برد و كاخ وايوان او را با خاك يكسان خواهم كرد.»

فرانك گفت: « فرزند دلاورم، اين شرط دانايي نيست. تو نمي تواني با جهاني در افتي.ضحاك ستمگر زورمند است و سپاه فراوان دارد. هر زمان كه بخواهد از هر كشور صد هزار مرد جنگي آماده كارزار بخدمتش ميآيند. جواني مكن و روي از پند مادر مپيچ و تا راه و چاره كار را نيافته اي دست به مشير مبرو»

بيم ضحاك


از آنسوي ضحاك از انديشه فريدون پيوسته نگران و ترسان بود و گاه به گاه از وحشت نام فريدون را بر زبان مي راند. مي دانست كه فريدون زنده است و به خون او تشنه. روزي ضحاك فرمان داد تا بارگاه را آراستند. خود بر تخت عاج نشست و تاج فيروز ه بر سر گذاشت و دستور داد تا موبدان شهر را حاضر كردند. آنگاه روي به آنان كرد و گفت: « شما آگاهيد كه من دشمني بزرگ دارم كه گرچه جوان است اما دلير و نامجوست و در پي بر انداختن تاج و تخت من است. جانم ازانديشه اين دشمن هميشه در بيم است. بايد چاره اي جست: بايد گواهي نوشت كه من پادشاهي دادگر و بخشنده ام و جز راستي و نيكي نورزيده ام تا دشمن بد خواه بهانه كين جوئي نداشته باشد. بايد همه بزرگان و نامداران اين نامه را گواهي كنند.»

ضحاك ستمگر و تند خو بود. از ترس خشمش همه جرأت خود را باختند و بر دادگري ونيكي و بخشندگي ضحاك ستمگر گواهي نوشتند.

{social-bookmark}









 
 
مطالب مشابه

{related-news}

 
آرشیو ماهانه



جدیدترین کتابهای سایت درایمیل شما کلیک کنید
لطفا برای تائید عضویت بر روی لینک ایمیل دریافتی کلیک کنید



احترام به قوانین Copyright
در این وبسایت سعی شده است کتابهایی که توسط نویسندگان یا مترجمین اثر، برای پیشبرد اهداف فرهنگی و نشر علوم فارسی درسطح اینترنت به صورت رایگان پخش شده است ارائه شود. لذا اگر دوستان ناشر یا نویسنده کتابی را مشاهده کرده اند(پی.دی.اف، صوتی و...) که به اشتباه در این پایگاه اینترنتی قرار داده شده است میتوانند از طریق فرم تماس با ما Contact Us (در عنوان اسم کتاب و در توضیحات، لینک صفحه مورد نظر ذکر شود) اعلام نمایند، تا نسبت به حذف آن اقدام شود.





جستجو



a