عـزت نــفس و اعــتماد بنفس بنيادي ترين بخش شخصيت يـك فرد مي بـاشـد كه در تمام جوانب زندگي فرد خود را به نـحـوي متـظـاهــر مي سازد. اعتماد بنفس سالم و بالا يك ضرورت حـيـاتي و مـطـلق بـــراي هر فردي ميباشد. اعتماد بنفس را ميتوان چنين تعريف كرد:
* باور و اعتقادي كه فرد نسبت به خود دارا ميباشد. * شناخت ارزش و اهميت خويش-داشتن اعتماد و رضايت از خويش. * توانايي برخورد و كنارآمدن با چالشهاي اساسي زندگي. * تـوانـايـــي ارزيابي درست و دقيق خويش-پذيرش خويش و ارزش نهادن به خود بدون هيچگونه قيد و شرطي. * توانايي شناخت و پذيرش نقاط ضعف و قـوت و محدوديت هاي خويش.
افرادي كه از اعتماد بنفس پاييني برخوردار ميباشند داراي خصوصيات زير هستند:
* مرتبا خودشان را مورد انتقاد و سرزنش قرار ميدهند. * هنگام صحبت كردن در چشمان فرد مقابل خود هنگام نگاه نميكنند. با سر پايين و قدمهاي آهسته قدم بر ميدارند. * در پذيرش تعريف و تمجيدها و تعارفاتي كه به آنان ميشود مشكل دارند (تصور ميكنند سزاوار آنها نبوده و يا ديگران در صدد تمسخر آنها ميباشند). * معمولا احساس ميكنند قرباني رفتار ديگران هستند. * احساس تنهايي ميكنند حتي زماني كه در يك جمع قرار دارند. * در درون خود احساس خلاء و پوچي ميكنند. * احساس ميكنند با ديگران تفاوت دارند. * احساس افسردگي، گناه و شرمساري دارند. * نسبت به تواناييهاي خود براي رسيدن به موفقيت ترديد دارند. عدم خودباوري. * از موقعيتهاي نو و جديد مي هراسند. * از شكست وموفقيت مي هراسند. * مرتبا سعي در راضي نگاهداشتن ديگران دارند. * دچار هراس اجتماعي ميباشند. * قادر به مديريت زمان خود نميباشند. * عادت به پشت گوش انداختن كارها دارند. * در مقابل انتقاد، اظهار نظر و سرزنشهاي ديگران (خواه واقعي، خواه واهي) بسيار آسيب پذير ميباشند. * از ابراز عقايد و احساسات خود خودداري ميكنند زيرا از چگونگي واكنش ديگران هراس دارند. * خود را درگير مواد مخدر و يا روابط مخرب ميكنند. * از تعيين يك هدف مشخص و پيروي از آن عاجز ميباشند. * قادر به بيان خواسته ها و نيازهاي خويش نميباشند. * معمولا عصباني و پرخاش گر ميباشند. * ارزيابي غير واقعي از خود دارند. * تحمل عيب و كاستي را نداشته و كمالگرا ميباشند. * احساس خوب آنها وابسته به عوامل خارجي اعم از وقايع روزانه و يا نوع رفتار ديگران با آنها دارد. * وابستگي هيجاني دارند: براي دستيابي به يك احساس خوشايند به دنياي خارج خود وابسته ميباشند. مانند: وابستگي به مواد: مانند غذا، داروها، الكل مواد مخدر به منظور پر كردن خلاء دروني خود و تسكين دردهايشان. وابستگي به رفتارها: مانند خرج كردن پول، قمار بازي و تماشاي تلويزيون. به منظور پر كردن خلاء دروني و تسكين دردهايشان. وابستگي به مال: براي تعيين ميزان ارزش و شايستگي خود به پول و مال وابسته هستند. وابستگي عاطفي : براي داشتن حس ارزشمندي، شايستگي و امنيت به توجه، پذيرش و تائيد فرد ديگري (معشوق خود) وابسته ميباشند. وابستگي به سكس : براي پر كردن خلاء دروني به سكس پناه ميبرند.
اعتماد بنفس واقعي ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــ
اعتماد بنفس حقيقي يك حس دروني مي باشد بدون وابستگي به جهان خارج، رويدادها، موفقيتها، شكستها و افراد ديگر. اما عزت نفس و اعتماد بنفس واقعي بسيار نادر و ناياب ميباشد زيرا اغلب اعتماد بنفسها كاذب و نقابي براي پنهان سازي اعتماد بنفس پايين ميباشد. اعتماد بنفسهاي غير واقعي را ميتوان در موارد زير يافت:
*اعتماد بنفسهاي كاذب: اينگونه اعتماد بنفسها وابسته و زود گذر ميباشند.مانند اعتماد بنفسهايي كه به جهت ثروت،شهرت،محبوبيت،به تن داشتن لباسهاي فاخر،قدرت و زيبايي ظاهر در افراد نمود مي يابند كه همگي كاذب بوده و ارتباطي به ماهيت واقعي فرد ندارند.
* گستاخي: معمولا مردم افراد پر رو و گستاخ را با افراد با اعتماد بنفس بالا اشتباه ميگيرند.اما پررويي نيز يك نوع نقاب براي استتار بي كفايتي و اعتماد بنفس پايين ميباشد.
* متظاهرها: اينگونه افراد خود را با اعتماد بنفس، شاد، موفق و شكست ناپذير نشان ميدهند. اما از درون احساس پوچي و خلاء كرده و از شكست بسيار هراسانند.