جشن مهرگان يكى از كهن ترين جشن ها و گردهمايى هاى هند و ايرانى است كه در ستايش و نيايش ايزد بزرگ و كهن هندو ايرانى به نام مهر يا ميترا (در اوستا و پارسى باستان «ميثره»، در سانسكريت «ميتره»)، ايزد نام آور روشنايى، پيمان، دوستى و محبت و خداى بزرگ دين مهرى (و ميترائيسم بعدى) برگزار مى شود.
به گمان نگارنده، سرچشمه باور به «مهر» و «گردونه مهر» در ميان هندوايرانيان باستان و سرايندگان مهريشت اوستا و ريگ وداى هندوان عبارت بوده است از ستاره قطبى و دو صورت فلكى پيراقطبى «خرس بزرگ» و «خرس كوچك» (دب اكبر و دب اصغر). مى دانيم كه قطب آسمانى در هر ۲۵۸۰۰ سال يك بار بر دور قطب دايره البروج مى گردد و امروزه در كنار ستاره «جُدَى» (جَدى) قرار دارد. اما در حدود ۴۸۰۰ سال پيش قطب آسمانى در نزديكى ستاره «ذيخ» از صورت فلكى «ثعبان» (ا?دها / تنين) بوده است، اين ستاره با نام صورت فلكى خود نيز خوانده مى شود.
در آن زمان ستاره «ذيخ / توبان» قطب آسمانى زمين بوده است و مانند ستاره قطبى امروزى در جاى خود ثابت و بى حركت بوده و در همه شب هاى سال ديده مى شده و هيچ گاه طلوع و غروب نمى كرده است، اين ستاره در ميانه دو صورت فلكى پيراقطبى «خرس بزرگ» و «خرس كوچك» واقع شده است و اين دو صورت فلكى در هر شبانه روز يك بار به دور آن مى گرديده اند. اين گردش، همراه با گردش صورت فلكى «ثعبان»، نگاره باستانى «چليپا» يا «صليب شكسته» را در آسمان رسم مى كردند كه همان «گردونه مهر» است. در مهريشت، عبارت هاى «در فرازناى آسمان ايستاده» و «به خواب نرونده» اشاره آشكارى به ستاره قطبى است كه هميشه در يك جا ايستاده و هيچ گاه غروب نمى كند:
«مى ستاييم مهر دارنده دشت هاى پهناور را او كه آگاه به گفتار راستين است، آن انجمن آرايى كه داراى هزار گوش است، آن خوش اندامى كه داراى هزار چشم است، آن بلندبالاى برومندى كه در فرازناى آسمان ايستاده و نگاهبانى نيرومند و به خواب نرونده است.» (اوستا، مهر يشت، بند ۷) اما پس از ۴۸۰۰ سال پيش و هنگامى كه ستاره «ذيخ / توبان» از قطب آسمانى فاصله مى گيرد، اين فاصله منجر به گردش اين ستاره به دور نقطه قطب آسمانى و ترسيم دايره يا حلقه كوچكى در آسمان مى شود كه سرچشمه پيدايش باورى به نام «حلقه مهر» يا «حلقه پيمان» است. نام مهر در متون ادبيات فارسى براى قبه اى كه بر فراز خيمه و خرگاه، علم و چتر نصب مى كرده اند هم به كار رفته است كه شباهت ستاره قطبى با اين قبه ها نيز قابل توجه است. لازم به يادآورى است كه بسيارى از نام هاى عربى پديده هاى آسمانى نام هايى هستند كه توسط ايرانيان به كار بسته شده اند، براى نمونه نام ايرانى دو صورت فلكى «دب اكبر» و «دب اصغر» كه در بين اعراب با نام «بنات النعش» (دختران نعش) شناخته مى شوند.اشاره هاى موجود در «ريگ ودا» هندوان نيز بر بيدارى هميشگى مهر تاكيد مى كند:
«ميترا همه مردمان را با چشمانى كه هيچ گاه بسته نمى شود، مى نگرد... شكوه ميترا در همه سرزمين ها گسترده شده است.» (ريگ ودا، ماندالاى سوم، سرود ۶۰) به همين دليل كه مهر، نقطه ثقل آسمان و ستارگان بوده است و از ديد ناظر زمينى همه ستارگان و صورت هاى فلكى بر گرد او مى چرخيده اند، مهر را سامان دهنده هستى و برقراركننده و پاسبان قانون و هنجار كيهانى و نظام حاكم بر نظم جهان و بعدها او را ايزد روشنايى و راستى و پيمان و حتى محبت دانستند:«باشد كه ما از محبت مقدس او برخوردار شويم و از مهربانى محبت آميز و فراوان او بهره مند باشيم.» (ريگ ودا، ماندالاى سوم، سرود ۶۰) در اوستا نيز با اينكه در گردونه مهر، هزاران جنگ افزار جاى دارد، اما اينها همه براى مبارزه با دشمن راستى و پيمان شكنان به كار گرفته مى شود و در رويارويى با مردمان او مهربان ترين است:
«... او كه به همه سرزمين هاى ايرانى، خانمانى پر از آشتى، پر از آرامى و پر از شادى مى بخشد.» (اوستا، مهريشت، بند ۴) به اعتقاد يوستى در نام نامه ايرانى، «ميثره» در اصل به معناى «روشنايى هميشگى» است و اين معنا با روشنايى هميشگى ستاره قطبى ارتباطى كامل دارد. اما بعدها و بر اثر جابه جايى ستاره قطبى، مفهوم «روشنايى هميشگى» به خورشيد و پرتوهاى آن داده شد و در ادبيات فارسى «مهر» نام ديگرى براى خورشيد به شمار آمد. پرستش مهر در نخستين قرن پيش از ميلاد توسط ل?يون هاى روميانى كه با فرهنگ ايرانى آشنا شده بودند و در سرتاسر سرزمين هاى غربى و اروپا منتشر شد و بعدها سنت ها و مراسم آن در دين تازه مسيحيت نفوذ كرد.
سخن درباره مهر بسيار است، اما از آنجا كه منظور از اين جستار بررسى جشن مهرگان است، از يادآورى نكات ديگر چشم پوشى مى كنيم. جشن مهرگان قدمتى به اندازه ايزد منسوب به خود دارد. تا آنجا كه منابع مكتوب موجود نشان مى دهد، ديرينگى اين جشن دست كم تا دوران فريدون بازمى گردد. شاهنامه فردوسى به صراحت به اين جشن كهن و پيدايش آن در عصر فريدون اشاره كرده است: به روز خجسته سر مهر ماهو فصل پاييز بوده است و اين شيوه دست كم تا پايان عصر هخامنشى و احتمالاً تا پايان عصر اشكانى نيز دوام داشته است. اما در دوره ساسانيان جشن مهرگان به مهر روز از مهرماه منتقل مى شود. دليل برگزارى جشن مهرگان در آغاز مهرماه و اصولاً نامگذارى نخستين ماه فصل پاييز به نام مهر، در اين است كه در دوره اى از دوران باستان، آغاز پاييز، آغاز سال نو به شمار مى رفته است و به همين علت نخستين ماه سال را به نام مهر منسوب كرده اند. تثبيت كردن آغاز سال نو در هنگام اعتدال پاييزى با نظام زندگى مبتنى بر كشاورزى ايرانيان بستگى كامل دارد.
مى دانيم كه سال زراعى از اول پاييز آغاز و در پايان تابستان ديگر خاتمه مى پذيرد، قاعده اى كه هنوز هم در بين كشاورزان متداول است. شايد بتوان شيوه سال تحصيلى امروزى را باقى مانده تقويم كهن مهرى دانست. سال شمارى هخامنشى نيز مبتنى بر آغاز سال از ابتداى پاييز بوده است، پيش از اين و در كتاب رصدخانه نقش رستم ديديم كه سازوكار وي?ه اى براى تشخيص هفته به هفته و سپس روز به روز آغاز سال نو هخامنشى در اين تقويم آفتابى طراحى و تعبيه شده است. شواهد موجود نشان مى دهد كه جشن مهرگان در عصر هخامنشى در آغاز سال نو يعنى در نخستين روز ماه مهر برگزار مى شده است. در گزارش هاى مورخان يونانى و رومى از اين جشن با نام «ميتراكانا» ياد شده است. اين نام در كتيبه ميخى داريوش در بيستون به گونه «باگايادى» (=بغيادى / ياد خدا) آمده است.
كتز ياس نقل كرده است كه در اين جشن، ايرانيان، با پوشيدن رداى ارغوانى رنگ و همراه با دسته هاى نوازندگان و خنياگران به رقص هاى دسته جمعى و پايكوبى و نوشيدن مى پرداختند. به گمان نگارنده نقش گل هاى دايره اى شكل با دوازده و هشت گلبرگ در تخت جمشيد، مى تواند نشانه اى از مهر باشد. چرا كه در پيرامون ستاره قطبى (چه ستاره قطبى امروزى و چه ستاره قطبى باستانى) دوازده صورت فلكى تشكيل دهنده برج هاى دوازده گانه و نيز هشت صورت فلكى پيراقطبى در گردشى هميشگى اند. فيثا غورث در سفرنامه منسوب به او (كه برخى آن را مجعول مى دانند) شرح مى دهد كه پرستندگان ستاره اى درخشان كه آن را ميترا مى ناميدند، در غارى تاريك كه چشمه آبى در آن جريان داشت و نقش صورت هاى فلكى بر آنجا نصب شده بود، حاضر مى شدند و پس از انجام مراسم گوناگون (كه نقل نكرده)، نانى مى خوردند و جامى مى آشاميدند. آنگونه كه از گفتار ثعالبى در «غرر اخبار ملوك فرس و سيرهم» دريافته مى شود، در زمان اشكانيان نيز جشن مهرگان با وي?گى هاى عصر هخامنشى برگزار مى شده است.
از آنجا كه در برهان قاطع نام مهرگان براى يكى از مقام ها و لحن هاى موسيقى سنتى ايران آمده است و همچنين در ميان دوازده مقام نامبرده شده در كتاب موسيقى كبير ابونصر فارابى نيز مقام يازدهم با نام مهرگان ثبت شده است، و نيز نظامى گنجوى در منظومه خسرو و شيرين نام بيست و يكمين لحن از سى لحن نامبردار شده را «مهرگانى» نوشته است، احتمال دارد كه در دوران گذشته در جشن مهرگان موسيقى وي?ه اى اجرا مى شده است كه ما از جزئيات آن بى اطلاعيم. درباره گستردگى مراسم مربوط به مهر و جشن مهرگان بيش از اين نيز نشانه هايى در دست است كه به سبب اختصار اين گفتار فرصت پرداختن به همه آنها در اينجا نيست. اما شايد ذكر دو نكته ديگر مفيد باشد؛ يكى اينكه امروزه نيز زرتشتيان آتشكده هاى خود را با نام «در مهر» مى شناسند و ديگر اينكه در كشور هاى عرب زبان همچون عراق از جشن ها و فستيوال ها با نام عمومى «مهرجان» و «مهرجانات» نام مى برند.
امروزه جشن مهرگان در شانزدهم مهر ماه يعنى مهر روز از مهر ماه برگزار مى شود. در اينجا لازم مى دانم كه اين نكته مهم را يادآورى كنم كه برخى زرتشتيان، هنگام مهرگان را با سالشمارى بدون كبيسه يا «پرسى» محاسبه مى كنند كه در نتيجه زمان مراسم هر ساله جابه جا مى شود و برخى ديگر با سالشمار نه چندان دقيق يزدگردى اين روز را معين مى كنند كه مصادف با دهم مهر ماه (آبان روز) مى شود. از آنجا كه تقويم كنونى رسمى ايران ادامه گاهشمارى شهريارى ايرانى و منسوب به شخص زرتشت است و با تقويم طبيعى و اعتدال هاى بهارى و پاييزى و نيز انقلاب هاى تابستانى و زمستانى كاملاً منطبق است؛ هر دو زمان برگزارى آيين مهرگان به شيوه هاى بالا صحيح به نظر نمى رسد و بهتر است روز جشن مهرگان با تقويم شهريارى كهن ايرانى كه دقيق ترين تقويم شناخته شده در جهان است، تعيين شود و از تفاوت هاى پيش آمده در وحدت ملى و روز برگزارى مراسم جلوگيرى شود و بار ديگر دقت تقويم ايرانى را براى برگزارى مراسم و آئين هاى ملى به كار بنديم و سالشمار هاى ساده و محلى را همچون هميشه و همچون همه اقوام ايرانى، براى كاربرد هاى محلى استفاده كنيم.
فراموش نكنيم كه اگر همه اقوام براى آئين هاى ملى از سالشمار هاى محلى و مخصوص به خود استفاده كنند تا چه اندازه دامنه اين دگرگونى ها وسيع تر خواهد شد. بحث درباره تقويم و موضوع بالا احتياج به توضيح وسيع ترى دارد كه اميدوارم در جستار ديگرى به اين مهم پرداخته شود. در متون ايرانى از مهرگان ديگرى به نام مهرگان بزرگ در بيست و يكمين روز مهر ماه نام برده شده است كه احتمالاً تاثير تقويم خوارزمى باستان بوده است. از آنجا كه در تقويم خوارزمى، آغاز سال نو از ششم فروردين ماه محاسبه مى شده است، زمان برگزارى همه مراسم سال، پنج روز ديرتر بوده و در نتيجه جشن مهرگان به جاى شانزدهم مهر در بيست و يكم مهر (رام روز) برگزار مى شده است.
اين هم از نمونه هايى است كه پيروى نكردن از تقويم شهريارى به وجود آورده است. در مجموع و به طور خلاصه، جشن مهرگان، جشن نيايش به پيشگاه «مهر ايزد» ايزد روشنايى و پيمان و درستى و محبت، ايزد بزرگ و كهن ايرانيان و همه مردمان سرزمين هايى از هند تا اروپا به هنگام اعتدال پاييزى در نخستين روز مهر ماه و در حدود دو هزار سال اخير در مهر روز از مهر ماه برابر با شانزدهم مهر ماه تقويم شهريارى ايرانى (هجرى شمسى فعلى) برگزار مى شود. آنگونه كه از مجموع موجود، همچون نگاره ها و كتيبه هاى باستانى و نوشته هاى مورخان و دانشمندان قديم ايرانى و غير ايرانى (مانند فردوسى، بيرونى، ثعالبى، جهانگيرى، اسدى توسى، هرودوت، كتزياس، فيثاغورث و...) و نيز آثار شاعران و اديبان (مانند جاحظ، رودكى، فرخى، منوچهرى، سعد سلمان و...) دريافته مى شود؛ مردمان در اين روز تا حد امكان با جامه هاى ارغوانى (يا دست كم با آرايه هاى ارغوانى) در جايگاه گردهمايى هاى همگانى در شهر يا روستاى خود گرد مى آمده اند در حالى كه هر يك چند «نبشته شادباش» يا به قول امروزى ها كارت تبريك براى هديه به همراه داشته اند اين شادباش ها را معمولاً با بوى خوشى همراه مى ساختند و در لفافه اى زيبا مى پيچيده اند. در ميانه خوان يا سفره مهرگانى كه از پارچه اى ارغوانى رنگ تشكيل شده بود، گل «هميشه شكفته» مى نهادند و پيرامون آن را با گل هاى ديگر آذين مى كردند. امروزه نمى دانيم كه آيا گل هميشه شكفته نام گلى به خصوص بوده است يا نام عام گل هايى كه براى مدت طولانى و گاه تا چندين ماه شكوفا مى مانند. اما فعلاً مى توان معناى اخير را در نظر گرفت.
(اين نيز لازم به ياد آورى است كه گل هميشه شكفته به عنوان نماد مهر، احتمال ديگرى است برفرضيه نگارنده، مبتنى بر انطباق مهر با ستاره قطبى). در پيرامون اين گل ها، چند شاخه درخت گز و هوم و مورد نيز مى نهادند و گونه هايى از ميوه هاى پاييزى كه ترجيحاً به رنگ سرخ باشد به اين سفره اضافه مى شد. ميوه هايى مانند: سنجد، انگور، انار، سيب، به، ترنج (بالنگ)، انجير، بادام، پسته، فندق، گردو، كنار، زالزالك، ازگيل، خرما، خرمالو و چندى از بوداده ها همچون تخمه و نخودچى.ديگر خوراكى هاى خوان مهرگانى عبارت بود از آشاميدنى و نانى مخصوص. نوشيدنى از عصاره گياه هوم كه با آب يا شير رقيق شده بود فراهم مى شد و همه باشندگان جشن، به نشانه پيمان از يك جام مى نوشند (با نى يا بدون نى).
نان مخصوص مهرگان از آميختن آرد هفت نوع غله گوناگون تهيه مى گرديد. غله ها و حبوباتى مانند گندم، جو، برنج، نخود، عدس، ماش و ارزن. ديگر لازمه هاى سفره مهرگان عبارت بود از: شمع، آينه، گلاب، اوستا، شكر، شيرينى و خوردنى هاى محلى.آنان پس از خوردن نان و نوشيدنى به موسيقى و پايكوبى هاى گروهى مى پرداختند و سرود هايى از مهريشت را با آواز يا بدون آن مى خوانده اند. شعله هاى آتشدانى برافروخته پذيراى خوشبويى ها (مانند اسپند و زعفران و عنبر) مى شد و نيز گياهانى چون هوم كه موجب خروشان شدن آتش مى شوند.در پايان مراسم، شعله هاى فروزان آتش، شاهد دستانى بود كه با فشردن همديگر به طور دسته جمعى، برپايبندى خود بر پيمان هاى گذشته تاكيد مى كردند.