نام های ترکی - نام های پسرانه ترکی » FarsiBooks / بزرگترین سایت دانلود کتابهای فارسی
ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم

 
صفحه اصلی   ارشد   پیام نور   تماس با ما
موضوعات
 فروشگاه سایت (16)
 کتابهای دانشگاه پیام نور (23)
 خبرها ()
 خبرهای سایت فارسی بوکز (9)
 خبرهای ادبی (8)
 خبرهای آی تی (10)
 موفقیت (16)
 منابع کنکور کارشناسی ارشد (44)
 خبرهای دانشگاه (17)
 کارنامه های ارشد (30)
 جزوه دانشگاهی (23)
 سوالات ارشد (17)
 ظرفیت دانشگاه ها (1)
 تقویم تاریخ (33)
 ادبیات ()
 ادبیات معاصر ایران (شعر) (28)
 ادبیات معاصر ایران ( نثر) (36)
 ادبیات کهن ایران (شعر) (12)
 ادبیات کهن ایران (نثر) (6)
 ادبیات جهان(شعر) (4)
 ادبیات جهان(نثر) (71)
 زندگینامه (25)
 سفرنامه (4)
 فرهنگ لغت و دستور زبان (7)
 متفرقه (21)
 تاریخچه لغات (1)
 مقالات و نوشته های ادبی (2)
 معرفی،نقد و شرح کتاب (23)
 ریشه ضرب المثل های پارسی (154)
 داستانهای کهن پارسی (40)
 شاهنامه خوانی (13)
 مقاله های ادبی ()
 معرفی مشاهیر و نویسندگان (2)
 اساطیر (18)
 مکاتب ادبی جهان (7)
 نوبل ادبیات (6)
 فولکلور (20)
 مجموعه مقالات روانشناسي (34)
 داستانهای کوتاه (20)
 کامپیوتر (3)
 مدیریت محتوا (1)
 طراحی وب (32)
 برنامه نویسی (75)
 سیستم عامل (3)
 ویندوز (20)
 لینوکس (15)
 مکینتاش (4)
 دیگر سیستم عامل ها (2)
 شبکه های کامپیوتری (51)
 گرافیک (1)
 فتوشاپ (4)
 فــــلش (5)
 گــرافیک سه بعدی و انیمیشن (9)
 میـکس و مـونتـا? (2)
 گرافیک - متفرقه (4)
 هک و امنیت (27)
 کرکینگ و قفل گزاری (2)
 گوگل (9)
 آی تی و آی سی تی (18)
 سخت افزار (10)
 کامپیوتر-متفرقه (72)
 بانک مقالات کامپیوتری (10)
 مقالات نرم افزاري (9)
 لپ تاپ (2)
 مقالات هك و امنيت (2)
 مقالات اينترنت و شبکه (12)
 مقالات سخت افزاري و تكنولو? (25)
 مقالات ويندوز و رجيستري (2)
 مقالات سیستم عامل (2)
 مقالات انگلیسی (4)
 موبایل (6)
 کتابهای رپلیگو (13)
 کتابهای جاوا (31)
 کتابهای صوتی برای موبایل ()
 متفرقه (8)
 کتابهای کنکور ()
 علوم ریاضی و فنی ()
 علوم تجربی ()
 علوم انسانی (1)
 هنر ()
 فنی و حرفه ای ()
 کار و دانش ()
 کتابهای دانشگاهی (1)
 کامپیوتر و آی تی (4)
 برق و الکترونیک و مخابرات (6)
 عمران و ساختمان (4)
 مکانیک (2)
 علوم پایه ()
 ریاضی (14)
 فیزیک (12)
 شیمی (2)
 زیست شناسی (5)
 علوم اجتماعی (1)
 تاریخ (32)
 جغرافیا (9)
 علوم سیاسی ()
 اقتصاد (1)
 جامعه شناسی ()
 بهداشت و درمان (14)
 پزشکی (54)
 زیبائی و سلامت (15)
 تغذیه (40)
 روانشناسي (32)
 دنیای ماشین (1)
 ورزش (3)
 دنیای فوتبال (1)
 هنرهای رزمی و دفاع شخصی (6)
 بدنسازی و پاورلیفتینگ (7)
 دیگر ورزشها (8)
 کتب صوتی ()
 کتابهای صوتی انگلیسی (23)
 کتابهاي صوتي فارسی (102)
 علمی (13)
 کودکان (18)
 کميک استريپ (7)
 اطلاعات عمومی (92)
 مذهبي (58)
 سینما ، تئاتر و تلویزیون (3)
 موسیقی (6)
 عکاسی (4)
 طراحی،معماری و دکوراسیون (6)
 آموزش زبان (39)
 برنامه های کاربردی (7)
 کتابهای زبان اصلی (3)
 کتابهای زبان انگلیسی (3)
 کتابهای زبان فرانسه (15)
 کتابهای زبان عربی ()
 مجلات (2)
 کلیک جام جم (52)
 PC World Magazine (3)
 PC Magazine (2)
 Science Magazine (5)
 Games For Windows (1)
 Electronics Magazine (4)
 Windows Secrets Newsletter (1)
 Car And Driver Magazine ()
 Road and Track Magazine ()
 All Graphic Magazine (1)
 Other Magazine (23)
 آموزشهای ویدوئی ()
 AppDev ()
 CBT (6)
 LearnKey ()
 CG Academy (1)
 Lynda (1)
 NETg ()
 Others (6)
 ScriptingAnswer (1)
 Test Out (2)
 Total Training (6)
 Train Signal ()
 VTC ()

پربیننده ترین مطالب


تبلیغات متنی
نظرسنجی



 

  تکنیک های تست زنی در کنکور
جزوات رشته ادبیات دانشگاه پیام نور
جزوات رشته جغرافیا دانشگاه پیام نور
جزوات رشته اقتصاد کشاورزی دانشگاه پیام نور
جزوات رشته اقتصاد دانشگاه پیام نور
جزوات رشته کتابداری دانشگاه پیام نور
جزوات رشته الهیات دانشگاه پیام نور
جزوات رشته مدیریت بازرگانی دانشگاه پیام نور
جزوات رشته مدیریت دولتی دانشگاه پیام نور
جزوات رشته علوم تربیتی دانشگاه پیام نور
جزوات رشته حسابداری دانشگاه پیام نور
جزوات رشته روانشناسی دانشگاه پیام نور
جزوات رشته تربیت بدنی دانشگاه پیام نور
جزوات رشته مترجمی زبان دانشگاه پیام نور
جزوات رشته علوم اجتماعی دانشگاه پیام نور
جزوات رشته تاریخ دانشگاه پیام نور
جزوات رشته کامپیوتر دانشگاه پیام نور
جزوات رشته صنایع دانشگاه پیام نور
جزوات رشته آمار دانشگاه پیام نور
جزوات رشته زیست شناسی دانشگاه پیام نور
جزوات رشته فیزیک دانشگاه پیام نور
جزوات رشته ریاضی دانشگاه پیام نور
جزوات رشته شیمی دانشگاه پیام نور
جزوات رشته زمین شناسی دانشگاه پیام نور
جزوات رشته ادبیات دانشگاه پیام نور
جزوات رشته جغرافیا دانشگاه پیام نور
48 داستان موزیکال فارسی برای کودکان
آموزش زبان انگلیسی دیالوگ (Dialogue)
پکیج ویژه ارشد مهندسی برق
Tintin »»تن تن«« ( کارتون+کتاب فارسی+کتاب انگلیسی+ چند مقاله )
معجزه اي در افزايش قد

  سریال آموزشی زبان انگلیسی EXTRA اکسترا
دانشنامه ی معروف مایکروسافت 2009 Microsoft Encarta Premium
فروش بیش از 5100 کتاب الکترونیکی
مثنوی معنوی مولانا به صورت گویا (صوتی)
آموزش زبان در خواب
عظیم BBC Planet Earth با فرمت HD در 11 دیسک
کمیک استریپ X-MEN از سال 1962 تا کنون
Photoshop TopSecret عظیم آموزشی تمامی نکات و ریزه کاریهای فتوشاپ-بیش از 30 ساعت آموزش ویدئویی
فیلم مستند راز The Secret
آموزش زبان فرانسه در 8DVD
شاهنامه فردوسی به صورت گویا (صوتی)
عطر متولدین تمامی ماه ها
فیلم های ویدوئی روشهاي رياضي براي مهندسين(2) - MIT
فیلم های ویدوئی اصول مخابرات دیجیتال(1) - MIT
فیلم های ویدوئی حساب ديفرانسيل و انتگرال چندمتغيره(2) - MIT
فیلم های ویدوئی مقدمه ای بر قانون کپی رایت MIT
فیلم های ویدوئی مهندسی سیستم کامپیوتر MIT
فیلم های ویدوئی ساختار و تفسیر برنامه های کامپیوترMIT
فیلم های ویدوئی حساب ديفرانسيل و انتگرال تک متغيره(1) - MIT
MIT فیلم های ویدوئی کلاس درس مکانیک کلاسیک - Classical Mechanics Lectures
فیلم های ویدوئی کلاس درس الکتریسیته و مغناطیس MIT - Electricity and Magnetism Lectures
فیلم های ویدوئی فیزیک امواج و ارتعاشات و مقدمه ای از اختر فیزیک MIT
فیلم های ویدوئی مدار و الکترونیک MIT
فیلم های ویدوئی علوم و مهندسي ِ محاسبه(1) - MIT
فیلم های ویدوئی جبر خطی MIT
فیلم های ویدوئی معادلات دیفرانسیل MIT
تکنیک های تست زنی در کنکور




 نام های ترکی - نام های پسرانه ترکی
نام های ترکی - نام های پسرانه ترکی

نام های ترکی - نام های پسرانه ترکی


آباقا : عمو،دوست،نخ ویاریسمان بافته شده از گیاه کتان (از نامه های کهن)
آبانوز : درخت آبنوس
آتا : مرد اولاددار،صاحب فرزند ،پدر ،اجداد ،نیاکان ،عنوانی برای مردان سالخورده در خور حرمت
آتابک : دایه ،مربّی
آتابَی : دایه ،مربّی،لَلِه
آتامان : فرمانده ،رهبر ،سرگروه،سرکرده
آتای : شناخته شده ،بارز ،آشکار ومعلوم شونده
آتایمان : شهیر،معروف
آتلی : شناخته شده،مشهورشده، کسی که اسب داشته باشد
آتون : جسور،دلیروقهرمان
آتیق : جسورودلیر،مشهور،نیرومند؛ چالاک
آتیلا : مشهور،شناخته شده
آجار : مهاجم ،غیور،زبردست وماهر
آجاراٶز : راستگو ،پایبند به عهد وپیمان
آجاسوی : اجداد نیرومند ، نیاکان شهیروشناخته شده
آجارمان : باغیرت
آجای : آنکه قادر به مباحثه باشد ،سخنگو،دستگیر کننده ،راه گشاینده
آجلان : کسی که ازخود غیرت نشان دهد
آجونال : به اندازۀ دنیا،احاطه کننده ودربرگیرندۀ هر چیز
آچیق اَل : جوانمرد ،نیک خواه ،مردانه
آدا : خشکی که هرچهارطرفش راآب فراگرفته باشد،جزیره
آدار : جدا کننده ، تحلیل گر،دلیر ،شجاع
آداش : دارای نام مشترک،دوست ورفیق ،صداقت داشتن ،هم کلام بودن
آداق : مالی که بخشش آن در قبال برآورده گشتن حاجتی وعده داده شود (نذر)
آدال : مشهورشده
آدالان : شناخته شده، صاحب شٲن وشهرت
آدای : به معنی نامزدی برای ازدواج ، کاندیدا برای امور انتخاباتی و با احراز یک وظیفۀ خاص
آدسای : محترم ،دارای نام لایق ودرخورحرمت
آدلان : معروف شو،اسم نیگوکسب کن
آدلی : نامدار،معروف ومشهور
آدی سٶنمه ز : آنکه نامش همیشه ماندگارباشد
آرات : دراصل« اَرَت» است مردان ،جنگجویان ،جسور ،بی باک
آراز : سعادت ،خوشبختی ،لذّت ،خشنودی،آرامش ،اطمینان
آرتام : ارزش،قیمت،برتری،مزیّت،خصوصیّت،وی?گی
آرتوم : تلاشگر
آرتون : جدّی
آرزیق : ابرارواولیا ؛زاهد،تارک دنیا،انسان نیکوخصال
آرسلان : شیرغرّان
آرقان : بسیار ،جمع ،تعداد زیاد
آرقون : صاف ،پاک شده ،برگزیده شده
آرکان : فراوان،بی حدّ وحصر،کمند،کمرکوه ،پشت ،غالب
آرکیش : خبربَرَنده ،پیک،خبرچی،قاصد،رهبرکاروان وگروه
آرمان : بی باک وجسور،توانا،خواسته،آرزو،هوس
آروز : بزرگ،هدف،انسان با تجربه وخوش یُمن،کسی که خسته واز طاقت افتاده باشد
آسال : دارای اصالت،اساس،شالوده،پایه وپی،برتروحائزاهمیّت
آسلان : شیر،دلیر،قوی،جسور
آشار : آذوقه،خوراک،غذا
آشام : رتبه،درجه،مرتبه،مرحله
آشکین : قایق آینده،آنکه موفق به پیشروی شود،فراوان وافزون
آغا : محترم وبزرگوار،سرپرست خانواده یاطایفه،ریش سفیدقوم
آغابالا : اولاد عزیز،فرزند گرامی ودوست داشتنی
آغاجان : دریا دل، دارای عزت و حرمت زیاد،نیرومند،شخص گرامی ودوست داشتنی
آغار : مرد سپید رخ،قهرمان سپیدروی ،جوانمرد جسور،چالاک ،پارۀآتش
آغازال : شخص مسنّ محترم وریش سفید
آغازَر : آقایی همچون طلا
آغاسَف : شخص محترم ،باعزت وگرامی
آغامیر : رهبر محترم ،امیر ویا رئیس بزرگ
آغایار : بزرگ وشایسته حرمت ،رفیق صادق ،دوست ،محبوب
آفشین : لباسی که به هنگام رزم پوشند ،نیزه
آک بولوت : ابرسفید رنگ
آک پای : سهم ویا بخش خالی ازهر گونه حرام ،سهم حلال
آکتان : سپیده ،وقت طلوع خورشید در سحرگاهان ،میدان ،فضای باز
آکتای : مایل به سفیدی ،شبیه رنگ سفید
آک دنیز : دریای مدیترانه واقع در جنوب غرب کشورترکیه
آک شیت : خورشید ،نور آفتاب دارای صورتی نورانی ،آنکه سیمایش نورانی ودوست داشتنی است
آلا : دارای رنگهای گوناگون ومختلط
آلاتان : به سرخی گرائیدن ویاروشن شدن افق درسحرگاهان
آلاز : شعله ،اخگر،برافروختن وسرخ گشتن
آلاو : شعلۀ آتش
آلپ : قهرمان ،دلاور،پهلوان ،ماهر،جسور،شجاع ،جوانمرد
آلپ آیا : دلاور وجنگجوی مقدّس
آلپار : دلیر ،سربازجسور،مرد شجاع
الپ سو : سپاه جسور،قشون بی باک،سرباز شجاع
آلپ سوی : آنکه از سلاله ونسل قهرمانان باشد ،دارای نیاکان واجداد دلیر
آلپ کارا : پهلوان نامدار ،قهرمانی که مایۀ ترس سایرین است ،جسور
آلپمان : شخص جسور ،شجاع ،قهرمان
آل تاچ : تاج درخشان،تاج برّاق ودرخشنده
آلتای : طلا،نگین سنگی،باارزش،اصول ،متد،تدبیر،درختستان ویا بیشه زارمرتفع ،کوه بلند ورفیع
آلتون : طلا
آلتونجو : زرگر،طلافروش
آل سوی : دارای اصل ونسب نیکو،آنکه ریشه واجدادش نجیب اند
آلقان : ستودن وتمجید کردن،به شهرت رساندن،خوشبخت ساختن،فاتح ،ضبط کننده
آلقو : ازاسامی کهن است،کلاً وتماماً،همه ،یکپارچه
آلقین : محکوم کردن ،متّهم نمودن ،تجمّع ،دریک جا اجتماع کردن
آلیشیک : عادت کرده ،خو گرفته ،آنچه که شعله ور گشته وبه سرخی گراید
آنار : نامی است بسیار کهن ،به خاطر آورنده
آند : قسم ،دلیلی برای ابراز واثبات صداقت کلام
آنلار : فهمیده ،درک کننده
آنیت : مجسّمه ،تندیس یاد بود
آوجی : شکارچی ،صیّاد
آیاچی : محافظت کننده ،حامی وپشتیبان ،دلسوزوغمخوار
آیاز : از اسامی کهن ،تمیز ،روشن ،شب زمستانی بسیار سردی که آسمانش صاف ومهتابی باشد
آی بار : براق ،نورانی ودرخشان همانند ماه ،با هیبت ،ترسناک
آی بَرک : درخشان همانند ماه ،استوار وبی نقص ،نیرومند،پایدارو باوقار
آی دَنیز : « آی » و « دنیز »
آیدین : روشن ،واضح ،درخشان ،آشکار
آیقین : آنکه از فرط علاقه مدهوش گردد ،حیران ،شیدا ،عاشق
آی کاچ : ناطق ،سخنگو،خواننده ،شعر،شاعر
آیما : به خود آمدن ،بیدار شدن
آیماز : غافل ،بی خبر ، بی رنج وغصّه
ائرتَن : شفق ،صبح هنگام ،فجر
ائرکین : آزاد ورها ،مستقل
ائریشمَن : آنکه به هدفش رسد ،نائل آینده ،ملحق شونده
ائل : خلق ،جماعت،انسانها،دولت،سرزمین وولایت
ائل آرسلان : شیر ایل وطایفه ،جوانمرد وجنگاورمیهن
ائل آلان : فتح کنندۀ ممالک ،کشور گشا
ائل اوغلو : پسرایل وعشیره ،اولاد وطن ،پسربیگانه ،غریبه ،ناآشنا
ائلبارس : پلنگ ایل
ائل باشی : رئیس ورهبرایل ،مدیر وراهنمای قوم وطایفه، والی
ائل تَن : متناسب وسازگارباایل وقبیله ،تابع عادات ورسوم وآئین های متداول درایل
ائل دار : دارای ایل وسرزمین ومملکت ،ایلی که جا ومکانی دارد ،صاحب وحاکم قوم وخلق
ائل داش : هم ملیّت ،هم ن?اد
ائل سئوَن : دوستدار میهن وقوم ،خواهان خلق ومرز وبوم
ائلسس : ندای ایل ،ندای خلق
ائلشاد : حکمران ایل ،شادی وسرورمردم
ائل شَن : مسرور وشاد شونده به همراه طایفه وایل ،مایۀ شادی وسعادت خلق،خوشحال وشاد کننده ائلمان : سمبل ونشانۀ ایل
ائل میر : آقاوسرورایل ،امیروراهبرورئیس طایفه وخلق
ائل یار : دوستدار قوم ،یاور وپشتیبان ملّت
ائلیاز : بهارایل ،مایۀ خرّمی ونشاط سرزمین
ائلیگ : حکمران ،پادشاه
ائوگین : همراه باتعجیل ،بدون تأخیر،عجولانه
اَبروک : دارای ثبات ودیانت،صبورواستوار
اَتابک : دایه، مربّی
اَر : مرد ،قهرمان ،جوانمرد ودلیر،مورد اعتماد ومقیّد به کلام خویش
اَرال : قهرمان ، آنکه جوانمرد وشجاع باشد
اَرتاج : قهرمان تاجدار
اَرتاش : جوانمرد
اَرتان : مرکب است ازدو کلمه «ار»و«دان»یعنی صبحگاه ،سپیده دم،هنگام شفق
اَرتایلان : زیبا ،ظریف وباطراوت ،جوان خوش قدوقامت
اَرتَک : همچون مرد ،همانند قهرمانان
اَرتَم : ادب وتربیت ،ارکان،درک وشعور
اَرتوران : قهرمان توران زمین ،جوانمرد وپهلوان توران ،تورانی
اَرتوز : انسان راستین ،قهرمان حقیقی
اَرچئویک : بسیار جلد وچالاک ،تند وتیز،جوانمردی که سریع بجنبد
اَرچین : دارای ناموس وشرف،پهلوان وقهرمان حقیقی ،جوانمرد واقعی
اردالان : کسی که سریع ضربه می زند
اَردَم : شایستگی ،فضیلت ،راستی
اَرَز : سکوت وآرامش ،خوشبختی ،لذّت
اَرسان : شهیر،معروف وشناخته شده
اَرسَل : دلیرهمچون پهلوان
ارسلان : شیر دلاور
اَرسومَر : قهرمان سومری ،مردی که از تبار سومریان باشد
اَرسوی : آنکه ازتبار ونسلی قدرتمند وجوانمرد باشد
اَرسین : قهرمان وجسور باشد ،مرد باشد
اَرشاد : حکمران دلاور
اَرشان : دلاور نامدار ،جوانمرد شهیر
اَرشَن : خوش بخت واقبال ،شادمان
اَرکال : بیانگر آرزوی جسارت ودلاوری است
اَرکوت : انسان خوش یمن ومبارک
ارگون : دلاور وقهرمان زمانه
اَرگونَش : جوانمرد خورشید ،مرد آفتاب
اَرگیل : جوانمردان ودلاوران ،مردان
اَرَم : خواسته وآرزو ،رضایت داشتن
اَرمان : مرد جسور وبی باک ،قهرمان
اَرونات : انسان با نظم وترتیب،بااخلاق
اَرییلماز : بی امان ،استوار وباصلابت
اَزَگی : نغمه ،آواز،آهنگ یا ملودی ،مقام موسیقی ،اصول وشیوه
اَ?در : ا?دها،قوی وقدرتمند ،مهیب وترسناک ،جسور
اَفشار : آنکه کاری راسریع وصریح انجام و مشکلی را حل نماید،نام یکی از بیست وچهار طایفه اوغوزها
اَمراح : دوست داشتن ،شیفته و واله گشتن ،عاشق وشیدا شدن
اَمران : دوست داشتن ،حُبّ،رفاقت کردن
اوبچین : اسلحه
اوجامان : بلند مرتبه ومعظم
اوچار : آنکه قادر به پرواز کردن باشد
اوچکان : پرواز کننده
اوچکون : جرقه یا ریزۀ آتش
اوچمان : خلبان ، پرواز کننده واوج گیرنده
اورآلتای : شبیه به تپه ،نظیر قلعه
اوراز : هدیه ،بخت ،طالع
اوراقان : جنگ جو ،ستیزکننده
اورال : تپّه دار ،مکانی مرتفع نظیر تپّه
اورام : محله ،راه عریض وپهن
اوران : ندا،آوا قول والتزام ،هنر
اورتاچ : قسمت،سهم،بخش
اورخان : خان قلعه و د?،خان اردو گاه ،خان شهر
اورشان : نبرد ،ستیز ومبارز ،نزاع طلب
اورقا : درخت بسیاربزرگ وتناور
اورکمَز : بی باک ونترس ،جسور
اورکوت : د? یا قلعۀ مقدّس ،اردوگاه مقدّس ،استحکام شریف
اورکون : ساختن مسکن برای خویش ،ایجاد اقامتگاه
اورمان : بیشه ،جنگل
اوروز : هدف ،بخت ،طالع
اوروش : نبرد ،ستیز،جنگ ،محاربه
اورون : تخت وتاج ،مکان خصوصی وشخصی ،مقام ورتبه ای والا
اوزان : شاعرمردمی ،عاشیق
اوزتورک : ترک توانا ومجرّب،شخص بسیارزیبا،انسان قدرتمندونرم خوی
اوزحان : خان آزاد،خان مستقلّ وغیر وابسته،خان رستگارشده
اوزگون : متأسف گشتن ،معذّب شدن
اوزمان : بالغ شده ،تکامل یافته ،بزرگ شده ،رسیده ،متخصّص ،خِبره واهل فن
اوزه ک : الماس ،جواهر
اوسال : عاقل،مثمرثمر،باتدبیرمحتاط
اوغان : خداوند،قادر،حکمران،خدای صلح وآشتی،قوی ونیرومند،کائنات
اوغلا : جوان ،جسور ،قهرمان ،جوانمرد
اوغوز : نخستین شیری که ازسینه مادرتراوش میشود یا همان آغوز ،پاک آفریده ،انسان ساده عادی
اوفلاز : بسیارزیبا ،نفیس ،نجیب
اوفلاس : مرتفع ،جسور،جوانمرد،بی باک
اوقتای : اوکتای
اوکار : پرنده ای است ماهی خوار با کاکلی به شکل تیر یا پیکان برسرش
اوکتام : مغرور ،باوقار ومتین
اوکتای : نظیرتیر ،قوی وقدرتمند ،خشمگین
اوکسال : منسوب به تیر،همانند تیر
اوکمان : کسی که همچون تیرسریع وتیزتند حرکت کند
اولقون : بالغ ورشید ،رسیده
اولوتورک : ترک بزرگ ،ترک قدرتمند
اولوجا : بزرگ ،تاحدودی قدرتمند ونیرومند
اولوسیار : یارویاورملّت
اولوشان : مشهور، دارای نام وشهرت
اومار : چاره، علاج ،امید
اوموتلو : امیدوار ،آرزومند ،منتظر
اومود : آرزو ،توقع ،امید
اومید : آرزو ،آمال وخواسته
اونال : صاحب نام،دارای شٲن ومنزلت
اونای : مناسب ،کارآمد ،پسندیدن
اون تورک : ترک شهیروسرشناس ،ترک پرآوازه
اونساچ : آنکه آوازه ونامش فراگیر باشد
اونلواَر : مرد سرشناس ،جوانمرد صاحب نام
اونور : باعظمت ،افتخار ،اعتبار وسربلندی ،نیرومند
اویار : متناسب ،مطابق ،نظیر
اویقار : پیشرفته ومتمدّن ،متعالی
اویقان : متناسب باچیزی یا کسی،هماهنگ ومطابق
اویقو : تناسب ،هماهنگی ،تطابق
اویقور : دارای تطابق،متّفق
اویقون : متناسب،مطابق ،هماهنگ
ایل آرسلان : شیرسرزمین وایل ،جسور وقهرمان
ایل آیدین : « ائل » و « آیدین »
ایل بای : والی ،امیرولایت
ایلحان : پادشاه ،حکمران ،امپراتور
ایلدیریم : صاعقه ،آذرخش،تند وتیز
ایلقار : یورش، تهاجم، حمله، حرکت تند و تیز و عهد و پیمان
ایلقاز : سلسله جبالی در شمال آناتولی
ایلکین : اولین،نخستین،پیش ازهمه
ایمگه : خیال ،تصوّر،نشان وعلامت
ایمیر : شفق،مقدّمه ،بسیار نیکو وعالی
اینان : باور کردن ،اطمینان نمودن
اینجه : چیزی که باظرافت وزیبایی بر رویش کار شده باشد ،نفیس
اٶتکم : از خود راضی ،متکبّر ،کلّه شق ومغرور ،مرد پردل وجراَت
اٶتکون : برتر ،مقاوم وپایدار
اٶجال : انتقام گرفتن،تلافی نمودن
اٶدول : انعام ،بخشش وارمغان
اٶرگین : تاج وتخت ،تخت سلطنت
اٶزآک : سیّار ،جاری شونده
اٶزال : خالص ،خاصّ،عصاره ،مایه
اٶزبایار : بزرگترین ؛عالی ترین
اٶزبیر : تک ،یگانه ،واحد
اٶزَت : خلاصه ،چکیده ومختصر
اٶزتک(اُزبَک ) : جسور،دلاوروپردل
اٶزتورک : ترک مادرزاد وخالص ،ترک عزیزودوست داشتنی
اٶزداغ : متین وباوقار همچون کوه
اٶزگور : آزاد،رها ،مستقل ،غیروابسته
اٶزمان : نزدیک به خود ،گرامی ،با شخصیت
اٶکتَم : مغرور ،کله شق،جسور
اٶکتو : مدح وستایش ،تعریف وتمجید
اٶکمَن : بسیار ذکاوتمند ،مرد عاقل
اٶگون : درک کننده ،دقیق،وهله یا نوبت
اٶگونچ : شٲن وشرف ،مدح و ستایش
اٶلچَن : سنجیده
اٶلمز : فناناپذیر ،جاودان
اٶنال : به پیش آمدن ،به عنوان رهبر وجلوه دار بودن ،پیشگویی نمودن
اٶنجَل : پدران ونیاکان که پیش تر می زیسته اند ،گذشتگان ،راه گشا
اٶندَر : رهبر،جلوه دار،راهنما،لیدر
اٶنَری : عقیده وطرزفکر،پیشنهاد
بابک : بابای کوچک،نام یکی ازقهرمانان آذربایجان
بابور : دراصل ببراست حیوانی درنده وگوشتخوارازتیره گربه سانان
بارقین : سیّاح ،گشت وگذارکننده ،آنکه راه رفته رادوباره بازنگردد
بارلاس : جنگاور،نبرد کننده،جوانمرد دلیر،قهرمان جسور
بارلاک : پناه گاه،جان پناه،سر پناه
باریمان : غنی،مالداروثروتمند
باشار : ازعهدۀ انجام کاری برآمدن ،قادربودن،مهارت یافتن
باشال : پیشرو،آنکه دررٲس سایرین باشد،ارشد
باش قارا : صاحب قدرتی عظیم،رهبرقدرتمند
باشکان : مدیر،سرپرست،رئیس ویارهبریک تشکیلات،مٶسسه،اداره ویا جمعیتی خاصّ
باش کایا : صخرۀ عظیم ،قدرتمند
باشمان : مدیر،رهبر،سرپرست
باغاتور : دلیر،شجاع،جوان مرد
باکمان : مفتّش،بازرس،ناظر
بالازر : فرزندی همانند طلا،اولاد زیبا
بالاش : فرزند کوچک
بامسی : عقاب،پرنده شکاری،طرلان
باولی : جوجه شاهین ویا بازاهلی شده ودست آموز
بای : عالیقدر،عالی جناب،غنی ومالدار
بایار : دارای نام وجاه، شهیر،بلند مرتبه
بایازید(بایزید) : ارمغان الهی،پدری که خداوندعطایش نموده باشد،شخص کارآمد،باهوش وذکاوت،توانا
بای بَک : آقای بزرگواروغنی
بایتور : بِیک ،همانند بیک،لایق حرمت،عالیقدر،ثروتمند
بایتوک : دارا،غنی،ثروتمند
بایرام : روز به یاد ماندنی مثل روز ملّی،تاریخی ،دینی و.. که به یاد بودش جشن بر پا گردد
بایسان : دارای شٲن ومنزلت ،بسیارمحترم،شهیر،بزرگوار،غنی
بایول : برگزیده،لایق حرمت،مُعَظّم،غنی ودارا
باییر : تپّه ،دامنه کوه،کوهپایه،گذرگاه،باریکه تنگ ودرازبین دوکوه
باییندیر : آنکه به حدّ تکامل وتعالی رسد،ترقی کننده
بَرکمان : نیرومندوقوی،انسان استوارومقاوم
بَرکیش : سالم وبی نقص بودن،سفت وسخت شدن
بَرگین : مقاوم واستوار،محکم وپابه جا،بی نقص،نیرومند
بَکمات : متشکل ازکلمات «بَی» و«محمد» است ازاسامی متداول درمنطقه ترکمنستان
بَکمان : محکم ،استوار،سخت،مقاوم وسالم،انسان نیرومند
بن تورک : من ترک هستم(دلی ،جسوروجوانمردم)
بوداق : شاخه هایی که ازتنه درخت رشد می کنند،تَرکه
بوراک : کویر،مکان غیرقابل کشت وزرع
بوران : کولاک،باران شدیدی که همراه با رعدوبرق بارد،برف وبوران، هوای برفی
بورقوت : نوعی شاهین شکاری
بورکوت : عقاب
بولات : فولاد،پولاد
بولاق : چشمه یامنبع آبی که اززمین جوشد
بویسال : وابسته ومرتبط با قدوقامت،راست قامت
بویسان : راست قامت،رشید وبرازنده،خوش قدوبالا
بَی : حاکم یک مکان،رئیس،سردَمدار،تحصیل کرده، داماد، بعضاً به جای عناوین آغاوجناب
بَیاض : کاملاً سفید
بیلتان : عالم،آنکه بواسطۀ دانش ومعرفتش کسب شهرت نماید
بَی لَربَی(بیگلربیگ) : عنوانی بود که درقدیم به حاکم یک ولایت اطلاق می گردید،والی،ناظر
بیلسای : به خوبی آشکارشونده،آنکه بدلیل معلومات ودانشش شناخته شود
بیلگن : صاحب معلومات وسیع،عالم ،باسواد
بیلَن : داننده ،فهمیده ،صاحب قوۀ ادراک وشعور،متوجّه شونده،خبردار
بیلیک : علم ،سواد وآگاهی
بٶیوک : آنچه که از لحاظ حجم،تعداد،مقدارومقیاس بزرگ ودرشت باشد، حجیم،دارای اهمیّت
پاشا : فرمانده کل قوا،متین وباوقتر
پاکمان : انسان پاک وصاف،بی گناه
پَک آلپ : جوان متین وباوقار،قهرمان استوارومقاوم
پَک اول : محکم وقوی باش
پَک شَن : بی نهایت شادمان ومسرور
پَکین : کسی که موردشک وسوءظن سایرین نباشد،به وضوح نمایان شونده
تئزآل : جَلدوچالاک،سریع وچابک
تئزآی : ماه عجول،ماهی که درابتداآید
تئلمان : زبانشناس،ادیب
تاپار : پرستش کننده،عبادت کننده
تارکان : پراکنده،پریشان،پاشیده شده
تاشکین : سیل،داشقین،جوشان وخروشان
تالای : اقیانوس،دریا،رودبزرگ،دریای بزرگ
تالو : برگزیده شده،ممتاز،پسندیده،زیبا
تامال : کامل وبی نقص،یکپارچه،مکمل
تامقا : مُهر،نشانه،علامت
تان : شفق،سپیده،دم،معجزه
تان آیدین : سفید شدن افق
تان پینار : چشمه یا منبع آب غیرعادی،چشمه فجر
تانری وئردی(تاری وردی) : عطاشده ازجانب خداوند،بخشیده شده ازسوی پروردگار
تان سئو : شیفته وعاشق معجزه ها
تان سئوَن : شیفتۀ عجیب
تانیل : شهیر،سرشناس ومشهور
تایاق(دایاق) : پایه،بنیان واساس،تکیه گاه
تایان : تکیه دادن،مطمئن بودن
تایلان : خوش قدّوقامت
تایماز : پابرجا،استوار
تَجَن : بُز کوهی
تک سوی : ازنسل وریشه ای واحد،خالص
تَکفور : حاکم امیر،حکمران
تَکیل : تنها،واحد،مفرد،تک
تَکین : واحد،یگانه،بی همتا،مفید
توپراک : خاک،زمین،اَرض،سرزمین
تورال : ثابت،نامتغیّر،ماندگار و زنده
تورقان : سالم وتندرست،سرحال وفعال
تورک آرسلان : شیرقوی وقدرتمند،ترکی که چون شیرقدرتمندوقوی باشد
تورک(ترک) : نیرو،قوّت،قدرت،قوی
تورک سوی : صاحب اجداد ونیاکان ترک
تورک ییلماز : ترک جسوروبی باک
تورَل : مرتبط باحق وعدالت،عادل
توزون : صبوروحلیم،لایق وشایسته،درست،مطابق ودارای تناسب،منتظم
توغار : سمت مشرق،خاور
توغان : عقاب
توکتاش : سنگ عظیم وبزرگ،دارای استقامت،مقاوم
توکتای : مقاومت کننده،بردباروصبور
تولقا : کلاه خود،کلاه آهنین
تونچای : محکم وسفت وسخت،مقاوم وقوی
تویقان : شاهین،لاچین
تیلاو : بهادرودلیر
تیمور : آهن،غیرشکننده
تٶرَل : متناسب بااخلاق
تٶکمَن : زیبا،برازنده
جئیحون : نام قدیمی رود« آمودریا»،خروشان وجوشان
جوشار : به هیجان آینده،ازخودبی خودشونده،خروشنده،لبریزو مالامال،غرّان
جوشغون : جوشان وخروشان،همواره درهیجان،غرّنده،لبریزشونده،سریع وشتابدار
چئویک : چالاک وزیرک،جَلد،سرزنده،ماهروزبردست،تندوتیز،محکم ونیرومند واستوار
چاپار : قاصد پیک ،چاپار؛خالدار،لکّه دار،دارای پوست ومویی سفید،زالی
چاپکان : آنکه دائم در حال حرکت باشدویک جا نایستد،مهاجم
چاچا : کماندو،دونده ،دریانورد با تجربه و ورزیده(به اصطلاح گرگ دریا)
چارمان : انسان خنده روومتبسّم ،بشّاش ومهربان
چاروم : درخت چنار
چاغماق : شعله شونده،جرقه زدن،فندک،آلتی که ایجاد جرقه کند
چاقین : آذرخش،صاعقه
چاکار : دیوارقلعه،رعدوبرق
چالیش : نبردوجنگ،مبارزه،محاربه
چام : درخت کاج
چانتای : همانند شفق،نظیرشفق،زنگ ،دارای صدایی مانندزنگ
چانقا : نوعی تله،دام،پنجه،نجیب،بااصال ونسب
چاولان : آبشار،شلاله،معروف،چاوالان
چاووش : راهنما،جارچی،گروهبان درارتش،سرکارگر
چووغون : بوران ،کولاک وبرف شدید ی که سرعتش از یکصدوبیست کیلومتر در ساعت تجاوز کند
چینار : درخت چنار
حاق تان : آنکه راستین ودرستکارباشد ،منصف،طرفدارحق وحقیقت
خاقان : خان بزرگ،خان خانان،شاهنشاه وامپراتور
خان : سلطان ،شاهنشاه ،حکمران
خانیم ناز : نازنین ودوست داشتنی چون خانم ،خانم بانازوغمزه
خَزَر : گشت وگذارکننده،آنکه درحال سیروسیاحت باشد،کسب نیرو ،پیشرفت کننده،تولید کننده
دئوریم : انقلاب،دگرگونی،تحوّل وتغییرریشه ای
داشقین : طغیان آب ازحاشیه دریابه اطراف،سیل،خروج خروشان سیلاب ازبسترواحاطۀ اطراف
داغ تکین : نظیرکوه،استواروپرعظمت چون کوه
داغلارجا : همانند کوهها،به اندازۀ کوه ها
دانیش : علم،معلومات واطلاعات،سواد
دانیشمان : مشاور،رایزن،طرف شور ومشورت
دَمیر : آهن،سخت ومحکم،استوار ومقاوم
دَنک : برابرومتعادل،متوازن ومتناسب
دورال : تغییرناپذیر،باقی ماندن به همان حالت گذشته،کاملاساکت وبی صدا
دوران : زیست کننده،آنکه زندگی کند و وجودش مشهود باشد،ماندگار
دورسون : بقا،ماندگاری وحیات،دراغلب موارد برای فرزندان مذکری که خواهان بقایشان بودند
دورو : صاف وتمیز،زلال ودرخشان،روشن وتابناک،عاری ازهرنوع آلودگی
دوروک : رٲس،نوک،قله،بلندترین نقطۀ درخت،پاک،آشکار،تابناک
دورول : پاک شدن،صاف وزلال گردیدن
دوغرو : راست ودرست،حق،صاف وزلال،آبرومند،عاری ازخطاوسهو، جهت مستقیم،استقامت
دومان : مه،آلودگی و دود،پرده،غمگینی،غصّه وکدورت،اغتشاش واختلاف، عدم درک متقابل
دونات : لباس پوشانیدن،تزئین نمودن،تجهیز کردن
دویار : درک کننده،احساس کننده،حسّاس
دویال : حسّاس،نیروی ادراک وفهم دقیق،توانا در تشخیص وتمییزسریع وبهتر
دَوین : جنبش وتکان،حرکت کردن،پیشرفت کردن،ترقّی وتعالی
دیریم : حیات،زندگی
دیزمَن : شاعر، سراینده
دیل چین : متناسب وهم وزن بااسم «ائل چین» ساخته شده است،ازبرای دل،به خاطردل
دیلمَن : آنکه مسلط به زبانهای زیادی باشد
دٶنمَز : با ثبات،صبوروپایدار،آنکه به باورهایش جامۀ عمل بپوشاند،مقیّدبه کلام خویش ،راسخ ومصمّم
زاغانوس : پرنده ای از تیرۀ شاهین
سئودالی : دلباخته وعاشق،سودا زده
سئویک : دوست ورفیق
سئویگ : عشق،محبّت،مهربان،مفتون
سئیحان : جاری وروان،خروشان،جوشان
سارمان : قوی هیکل،تنومند
ساغ آی : سالم ونیرومند،محکم واستوار،زنده،مقاوم
ساغمان : مقاوم ،دارای استقامت
ساغون : پیمانه،وسیله اندازه گیری
سالار : سردار،رهبرورئیس،بزرگ ومهتر،فرمانده
سانال : جذاب،شهیر،نام دار
سانلی : لایق حرمت وگرامی داشت
ساوورال : آنکه برسخن وقول خویش پایبند باشد
سایان : کسی که به سایرین احترام گذارد،درخورحرمت
سای دام : شفّاف،عاری ازعیب ونقص
سایمان : حسابدار،محاسب
ساییل : محترم،گرامی،معتبر
سَنجَر : نشاندن وشکافتن،غلبه کردن و فائق آمدن
سولدوز : ستارۀ آب،نام قدیمی سیّارۀ عطارد یاتیر
سونگو : سرنیزه تعبیه شده دردهانۀ لولۀ تفنگ،زوبین،نیزه کوچک
سٶنمَز : همیشه روشن وشعله ور،آنکه تاابد بسوزد وپرتوافشانی کند
شاکیر(شاکر) : شکرگذار
شانار : نام داروشهیر،پراُبُهّت
شانال : صاحب نام وجاه،شهیر
شانلی : مشهور وصاحب نام ،دارای شٲن وشهرت،صاحب رتبه ومقام
شاهلار : سلاطین ،حکمرانان ،پادشاهان
شاهین : پرنده ای شکاری و تیز با منقار کوتاه کج و، اگر اهلی گردد درشکارمورداستفاده قرارمی گیرد
شَن سوی : کسی که ازنیاکان وتباری خوشبخت باشد
شوبای : مرد قوی وسالم واستوار
شیراوغلان : پسری نظیرشاه
شیمشَک : صاعقه،رعدوبرق،آذرخش
قاپلان : پلنگ
قاچای : دونده،جَلدوتندوتیز
قاراتان : قبل ازسپیده دم،پیش ازشفق صبح ، قبل از طلوع آفتاب
قارادَنیز : دریای سیاه واقع درشمال کشورترکیه
قارتال : عقاب،قدرتمند وقوی
قایا : صخره،پرتگاه
قوباد : درشت وناخوشایند،ناموزون وبی ریخت،زُمُخت
قوتاد : شاد ومسرور باشد
قوتال : نیک بخت،شادمان وخوشحال،مسروروبا نشاط
قوتلو مارال : ماده گوزن مقدس وخوش یمن
قوچاق : جوانمرد،جسورونترس،دلیروشجاع،مردانه،سخاوتمند
قورخماز : بسیارنترس وبی باک
قورقود : دارای هیبت وشکوه،وحشت برانگیز،تندخو وخشن
قیلینج : شمشیر،قیلیج
کاراچور : شمشیر ، کمر
کامو : تمام ،عامّ،اجتماع ،عموم
کانیت : دلیل وبرهان،مدرک،ثبوت
کایان : آب پرسرعتی که ازکوه جاری شود ،سیل شدید کوهی،بهمن
کَسکین : تیز،برّنده ،تیغ
کوجامان : بسیار بزرگ ،درشت جثّه
کورال : قانون وقاعده،نظام وضابطه
کورجان : گداخته
کورشون : عنصرسُرب
کولک(کولاک) : باد و طوفان، کولاک
کونای : نشاط وسرور،شادمانی،فرح،خورشید،آفتاب کوچک
کونتای : محکم،نیرومند ومقاوم
کیپَر : دلاوروجوانمرد نمونه
کیرال : خلق،اجماع،حکمران،قیصر
کیرمان : انسانی که پوستش سفید باشد یا به سفیدی گراید
کیوانچ : اعتماد نمودن،احساس غرورکردن،افتخار،شادمانی
کٶک سان : دارای اصل وتبار
کٶک سَل : ریشه ای،پایه ای واساسی
گَرمَن : قلعه، بارو
گَزگین : سیّاح،توریست
گورسئل : سیل دمان،آب جاری خروشان وپرسرعت،،سیلاب
گورسان : صاحب شهرت وحرمت بسیار،شهیر ونامدار
گورساو : بسیارسالم واستواروسرزنده
گول اوغلان : پسری همچون گل،گل پسر
گول مان : انسان خوشایند ونیکو چون گل،دوست داشتنی چون گل
گونئی : سمت جنوب،مکان آفتابگیر
گون ایشیق : نور و درخشش خورشید
گوندَن : تابناک ودرخشنده همانند آفتاب،پارۀ خورشید،مهربان
گون دَنیز : « گون » و « دنیز »
گون شَن : خوشبخت
گون یاز : آفتاب بهاری
گٶک سئوَن : دوست دارنده آسمان
مانچو : اعاده کردن،حق کسی رابازگرداندن
مَحَمَّد : ستوده،بسیارخوشایند،پسندیده
موتسان : کسی که خوشبخت وسعادتمند محسوب می شود
نورپاشا : پاشای نورانی
نویان : سرکرده،فرمانده،شاهزاده،اصیل زاده،نجیب صاحب اصل ونسب
وورغون : دلباخته وشیفته،مفتون،شیدا،فریفته وواله گشته
وولکان : کوه آتشفشان
یئتکین : تکامل یافته ،بالغ شده،مجرّب
یئنَر : غالب ،پیروز وچیره
یئنیلمَز : آنکه هرگزشکست نخورده،ملغوب نگردد،صاحب دیانت
یاربَی : دوست ویاوربیک وآقا
یاردیمجی : کمک کننده ،مدد دهنده
یارقی : عدالت،رٲی وحکم ،شعور
یارقیچ : حاکم ،قاضی،داور
یازقی : سرنوشت ،بخت وطالع ،تقدیر
یاشموت : جوان خوش یمن ومبارک وخجسته ،خوش بخت واقبال
یاغیز : سیاه،مایل به سیاهی،خاک
یاکار : سوختن،شعله ورگشتن
یاکان : سوزاننده ،آتش زننده
یالچین : صخره بسیارمحکم ومقاوم وراست ،صخره قائم وتیز
یالمان : تپّۀ قائم وتیز،قلۀ کوه
یالین : شعله ،درخشان،درخشش آذرخش
یامچی : نامه رسان،چاپار،پیک ،قاصد
یانار : شعله ور،آتش افشان،آتشین
یورد : وطن ،سرزمین،مملکت یا ولایت
یوکسَک : والا،بلند،فوق،عالی
یولاچ : رهبر،راهنما،ایلچی،پیامبر
یول بارس : پلنگ
ییگیت : جوانمرد،جسور،شجاع
ییلماز : انصراف ناپذیر،کسی که ازگفته اش عدول نکند ،بی باک
یٶنتَم : مِتُد،روش واصول،قاعده

{social-bookmark}









 
 
مطالب مشابه

{related-news}

 

# نويسنده : سعید

ساغولون
سعی کنید نام های زیادی جمع اوری کنید
تشکر

آرشیو ماهانه



جدیدترین کتابهای سایت درایمیل شما کلیک کنید
لطفا برای تائید عضویت بر روی لینک ایمیل دریافتی کلیک کنید



احترام به قوانین Copyright
در این وبسایت سعی شده است کتابهایی که توسط نویسندگان یا مترجمین اثر، برای پیشبرد اهداف فرهنگی و نشر علوم فارسی درسطح اینترنت به صورت رایگان پخش شده است ارائه شود. لذا اگر دوستان ناشر یا نویسنده کتابی را مشاهده کرده اند(پی.دی.اف، صوتی و...) که به اشتباه در این پایگاه اینترنتی قرار داده شده است میتوانند از طریق فرم تماس با ما Contact Us (در عنوان اسم کتاب و در توضیحات، لینک صفحه مورد نظر ذکر شود) اعلام نمایند، تا نسبت به حذف آن اقدام شود.





جستجو



a