ریشه ضرب المثل ایرانی: دم روباه از زرنگي در تله است
ریشه ضرب المثل ایرانی: دم روباه از زرنگي در تله است
روزي بود و روزگاري بود، پيرمرد كشاورزي بود كه در نزديكي ده خودش «بنچه»اي داشت و هندوانهاش زياد بود ولي از يك بابت خيلي ناراحت بود، يك روباه مكار شب كه ميشد به طرف «بنچه» (جاليز) راه ميافتاد و در چشم به هم زدني مقدار زيادي از خربزه و هندوانههاي رسيده و «كغ» ( كال) را خرد ميكرد و همه «بياچها» ( بوته ) را ميكند، پيرمرد هر كاري كرد كه روباه را بگيرد مثل اينكه او ميفهميد و به تله نميافتاد.
پيرمرد سر راه يك چاه كند و روي آن را با ساقه و برگ نازك علف پوشاند ولي روباه از اين حيله پيرمرد باخبر شد. پيرمرد ناچار آرد آورد و خميري درست كرد و توي آن زهر ريخت و سر راه روباه گذاشت، ولي روباه مكار همين كه خمير را بو كشيد فهميد كه زهر دارد و آن را نخورد.
عاقبت پيرمرد با يك نفر مشورت كرد و او به پيرمرد گفت كه سر راه روباه تلهاي در زمين كار بگذارد و به زمين، ميخ كند و يك تكه گوشت سالم و نازك هم بغل آن بگذارد تا روباه در تله بيفتد، پيرمرد وسايل كار را فراهم كرد و تله را با گوشت سر راه روباه گذاشت، روباه شب كه آمد سراغ «بنچه» سفره آماده و چرب و نرمي ديد جلو رفت، بو كشيد و نگاه كرد ديد عجب غذاي لذيذي است ولي از اين فكر هم غافل نبود كه ممكن است دامي برايش گذاشته باشند، به همين جهت دم خودش را به طرف اسبابي كه به نظرش خطرناك ميآمد نزديك كرد و عقبعقب رفت كه ناگهان تله دم روباه را گرفت روباه به هر طرف كه زد و هر طرف كه رفت و هر زرنگي كه به خرج داد خلاص نشد كه نشد تا صبح آنقدر تلاش كرد كه خسته و بيحال افتاد.
پيرمرد آمد و گفت: «آقا روباه تو با آن همه مكر و زرنگي چطور شد كه توي تله افتادي؟» روباه گفت: «من كه در تله نيستم بلكه اين دم من است كه در تله افتاده، من به اين سادگيها در تله نميافتم!» پيرمرد گفت: «بله دم روباه از زرنگي در تله است».